قلمرو مسجد قسمت سوم :


سلام عليکم ، وقت (الف) بخير .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ، .وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ، . أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، . .


شکر خدا فرصتي دست داد که بحثو پيگير باشم .


خب برا اينکه ديشب ، پس کلي جر و بحثي که چند روزه داريم ، صابکار زنگ زد و گفت صورتحسابي رو که خواسته بود و براش فرستاديم ، برا شريکش فرستاده و اونم گفته فعلا بودجه ي ادامه ي کار رو نداريم ، بعدشم گفت بندکشي کار انجام شده رو تموم کنم و فعلا کار تعطيل !


البته الان که از ظهرم گذشته ، هنوز نيومده که تصفيه حساب بکنه تا بودجه فراهم بشه ! با اينکه صبحم زنگ زدم و گفت دارم ميام ! و اين وسط مدتي رفتم سر کار و منتظر موندم و بعدشم برگشتم و دستبکار شدم باز !


خب ! مسئله اينه که کار ما در قلمرو کار کيه !؟ و کجاس !؟ اون کيه و کجاس !؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يشْرِكُونَ ، . ، وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ . .


---------------------------------


زيرنويس :


الف :


الان که دست به قلم شدم (ب) و ان شاءالله بفرستم ، خب فرق داره با اون وقتي که اين در :"قلمرو" (پ) چشم شما قرار مي گيره ؟ اونوقت بخير .


ب :


اين و مانندش که دست به اونا ميشيم ، و مثلا گفته ميشه دست بکار شديم يا دستبکاريم و يا دستبکار خواهيم شد ان شاءالله ، هرچندم که کار دست باشه ، ولي بقول مثلا ملاي رومي :


ما رميت اذ رميت گفت (من) ، کار (من) بر کار (دست) دارد سبق !


حالا کدوم من !؟ بمونه ! آخه ! يادم مياد سالها پيش ، اونوقتي که تو مدرسه شهيد مصطفي خميني قم ، تو شاه ابراهيم ، خيابون بيست و دوي بهمنش ، که بودم ، يه شاگرد افغاني داشتم که اسمش محمد ظاهر بود ، چند سال بعد که رفته بود راهنمايي و شايدم دبيرستان ، شايدم سر کاري رفته بود ، نوشته اي برام فرستاد و روز معلم رو بهم تبريک گفته بود و از اوضاع و احوال افغانستان ! شاکي بود و اينکه "کار"ي از "دست"ش برنمي اومد ! و چيکار کنه !؟


در پاسخش ، ضمن تشکر از اينکه يادي کرده ، يه نکته اي رو بهش يادآور شدم ، اونم اينکه کي !؟


آيا من !؟ و مثلا من محمد ظاهر !؟


و آيا مثلا سر من !؟ يا پا !؟ و يا دست من !؟ و يادم مياد اينو براش نوشتم :


من نباشد دست و سر يا اينکه پا ، يا که در افعال و در گفتار ما


آنچه در :"ظاهر" تو بيني من بود ، باطني دارد که آنهم من بود


.


چراکه :


در حقيقت من ندارد کثرتي ! .


مثلا همين ! آيا مثلا دلم مي خواد بنويسم !؟ يا مثلا . !؟


آخه ما که فقط دل يا بقول ديگه :"قلب" نداريم ! مثلا عقل يا بقول خودمون خردم که داريم !


حالا کاري به اين دو تا هم که گفتم ندارم ، استاد شهيد مرتضي مطهري ، در اثري از آثار بدون استثناء خوبشون بنام :"آشنايي با قرآن" ايندو رو تو قرآن مورد تحقيق قرار دادن ، مثلا ، و يا ديگران که در باره ي ايندو گفته يا نوشته باشن .


اوني که فعلا محل اين بحث منه ، اينه که :


اگر و فقط اگر من اين دوتا رو ، بعنوان مثال ، داشته باشه ، اونوقت آيا بقولي ايندو :"زيرمجموعه" من نيستن ! حالا بمونه که بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم : کدوميکي از ايندو امام اون يکي ديگس !؟


فعلا بحث اينه که وقتي گفته ميشه ، مثل همون که گفتم مي نويسم ، خب کدوم داره مينويسه !؟مثلا دل من ؟ يا مثلا عقل من !؟ يا اينکه هردو !؟ خب مثل :"هرسه" که در نوشته ي قبلي گفته شد !؟ چراکه هردو وقتي مي تونه باشه که مثلا نوشته ي يکي نوشته ي ديگريم باشه ! حالا مي خواد نوشته کار هرکدومشون باشه !


يا نوشته کار يکي باشه که کار مثلا ايندو هم ، که بعنوان مثال گفته شد ، باشه و اون يعني : من !


حالا اون من يعني کي !؟ بمونه ! ولي اول اينکه اون يکيه ! و حتي دوتا نيست ! که ان شاءالله فرصتش که دست بده بيشتر ميگم ، در ثاني بعنوان مثال که گفته شد :"دل و خرد" يا :"عقل و قلب" من ! يعني اون ! در "قلمرو" اون هستن ! حالا آيا مثلا ملاي رومي که ميگه :


. ، شيخ شير است و فکر ها :"بيشه" اش !


بگو "بيشه" ! مثلا ! يا : .


يا بقولي همون : زيرمجموعه !


محل بحث من ! کار منه ! که کار کارِ اونه ، مثل همينکه دستبکارشم .


اما ثالثا ! آيا اين من در "قلمرو " ، "بيشه" و يا . يکي ديگه قرار داره !؟ حالا چه بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم ، و چه بقول :


درس شيرين رياضي


مثلا ! يا قديم يونانيش ! که من دورقميه ! و ايندو زيرمجموعه ي :"يکي ديگه" قرار دارن ! حالا اون !؟


خب مثلا :"مجموعه ي من " ! يا بقول قديمش مثلا :"قضيه" ي من !


که بقول هردوشون ! اين نوشته کار مثلا من مثبته يا من منفي ! خب برا اينکه :"اون" از دو حال خارج نيست !


فقط مي مونه اينکه اونوقتي که گفتم :"وقت بخير" وقت کدوم يکي بخير !؟


پ :


قلمرو چشم ، و اعضاي حسي ديگه هم همينطور ، مثل همينه که بچشم مياد ! يا همونطور که قبلانم گفتم ، بقول مرحوم علامه ، مثلا ، در کتاب :"اصول فلسفه و روش رئاليسم" ايشون ، چشم افتاده بهش !


در قلمرو حسم همينطور ! به حس مياد ! يا چي !؟


حالا اوني که مخلوق يا بقول خودمون آفريده شده ي حس در قلمرو يا بيشه و يا . ي اونه بمونه ! ولي همونطور که در داستان يکي از شاگردان آقا امام ششم عليه السلام قبلا نقل کردم ، اگه مثل دل و عقل که گفته شد ، دوتا حس داشته باشيم چي !؟


چراکه صرف نظر از اونچه که گفته شد ! کدومش حسِّ منه !؟ اگه يکي از اين دو من ! نباشه ! بعبارت ديگه امام اون يکي ديگه نباشه ! در اُنسِ با بقولي :"بيرون" ! و :


جعلنا لناس اماما !


در کار نباشه ! کار اعضاي حسي که در :"انس" با بيرون هستند ! و هرکدوم بکار خود مشغول !


خب سرکارگر حتي دو حس چي؟ مانند مثلا :


من مي بينم و من ميشنوم !؟


و جفتشون در قلمرو :"من" !؟ 


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : مثلا ,گفته ,قلمرو ,اينکه ,بقول ,حالا ,بعنوان مثال ,بقول خودمون ,ايندو زيرمجموعه ,بقول پيامبر ,ديگه قرار ,اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه گیوه کرد دفترمجازی سرباز Virtual sarbaz Office آشپزی نقد و بررسی لوازم خانگی کانال تلگرام دی وی دی های کنکور رایگان گالری عکس کلمه الله هی العلیا دل‌نوشت های من ... ساختمان ساز