خانه ي خانواده



توليد دانش و پژوهش پاياني :


بِسمِ اللهِ . ، إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ . .


سلام عليکم


:"ياد"آوري :


شب بخير (الف) .  


"ياد"مون باشه :"يه" چيزي رو که ديده بودم ، با شما :


در ميان


گذاشتم ، پيش از اينکه بپرسم يا بپرسين :


چي رو !؟


بد نيست يادي کنم ، و انشاء الله که يادي کنيم ! از استادشهيد مرتضي مطهري يکي :"دو" نکته دارن از :"يادآوري" ، که قبلا نقل کردم از آثار بدون استثناء خوبشون که :


الف :


وقتي "يه" چيزي يادآوري ميشه ، بعبارت ديگه :"در ميان" گذاشته ميشه ، خب برا :"گفتگو" ، اوني که گوش ميده ، قبلا به گوشش خورده ، يه وقتم نه ، بگوشش نخورده و حتي همينقدم نميدونه !


بعبارت ديگه بقول آقا اميرالمومنين عليه السلام دانش يا :"علم مسموع" هم بهش نداره .


ب :


رونق :


يه ! وقتيم نه ! مقصود اون نيست که گفتم ! حالا بقولي برا مثلا :"بيدار" کردن يا شدن ، و يا بعبارتي ديگه :


فعال سازي


بلکه برا اين که بقول استاد شهيد يادآوري :


دو


قسمه ، و يکيش :


زاينده


ي اونه ، که بهش گفته ميشه :


فکر


يا بقول خودمون :"انديشه" .


خب ، پيش از شب بخير بد نيست يادآورم بشم که :


عقل


يا بقول خودمون :"خرد" رو بعضيا بجاي "انديشه" بکار بردن و هنوزم مي برن و من فکر نمي کنم که "عقل" يا "خرد" يکي از اقسام "يادآوري" باشه ! مگه اينکه :"به تعبير معروف" ، همونطور که گفته شده مثلا :


بعضيا عقلشون تو چششونه


باشه ! يعني :


بعضيا عقلشون تو فکرشون باشه


خب اين مانعي نداره ! يعني نزول عقلو ميگم ، مثل :"پايين" اومدن پول ، :"ارزش" پول و اونم پول ملي ! که گفته شده و ميشه ! مانند مثلا :


. أَوْ آذَانٌ يسْمَعُونَ بِهَا . .


که ان شاءالله بهش که رسيدم بيشتر ميگم (ب) .


خب ! راستي هنوزم :


همه پاي کارن !؟


خب ! شب بخير .


------------------------------


زيرنويس :


الف :


يعني :"وقت" بخير ، "وقت"ي که اينو مي خونين ، با چشتون ، که اميدوارم :"خونده" فقط :"ديده" نباشه ، بلکه ان شاءالله بقولي :


ايده


يا يه فکرم باشه براتون ! بعنوان يه :"انديشمند" نه ها ! يا بقول ديگش :"مُتِفَکِّر" ، بلکه ان شاءالله :


عاقل


يا بقول خودمون : خردمند .


بعبارت ديگه "ارزش"گر ! برا :"ارز" يابي حتي يه انديشه ، فکر و يا . به زبون ديگش ! چه رسه به يه مثلا بچشم ، گوش و ديگر اعضاي حواس پنجگانه رسيده !


حالا در :"پرتو" چي !؟ بمونه ! آفتاب مهتابشم !


ب :


به سوره ي :"حج" رو ميگم ، بيشترشم يعني بيشتر از مثلا :"شنيده" شدنش !


حالا چرا پيشاپيش !؟


خب برا اينکه در :"گفتگو" هم يه "حجّ" ي اتفاق ميفته و شايدم ثوابش بيشتر از زيارت خانه ي خدا باشه !


خصوصا که گوينده برا "گفتگو" به زيارت يه شنونده رفته باشه ! به زيارت يکي که :"يادآور" زمانيکه خودشم مثل اون شنونده بود و يکي ! به زيارتش اومد و گفت : . .


التماس دعا و عليکم السلام .  


گامِ دانشِ پژوهش :


بسم اللهِ . ، مالِکِ . .


سلام عليکم ، روز اول هفته بخير .


ماشينِ حساب :


: . لَمِنَ الْغَافِلِينَ ، . .


خدا بخواد امروز ديگه ميريم که بستري بشم ، ان شاءالله که برگشتم مزاحم اوقات شريفتون ميشم ، ولي يکي دو نکته رو بدنيست الان بگم .


برنامه اي از شبکه ي چهار سيما ي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش ميشه بنام :


معرفت


ديروز يه حرف خوبي زد ، گفت اونکه :"علم لدنّي" بهش داده شده چي !؟ مثلا به تعبير من خبر داره !؟


نکته اي که برام مسئله شد اينه که ، خب خبر داشتنش چي !؟


امروز يه رومه اي تحت نخستين عنوان يا تيتر صفحه ي اولش داشت :


بزرگ ترين بانک ايران


صرف نظر از اينکه آيا :"بزرگ ترين بانک ايران" ؟ يا :


بزرگترين بانک نظامي ايران ؟


برام مسئله شد که آيا :


بزرگتر از بانک مرکزي ايران !؟


حالا بمونه که بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم :


اگر و فقط اگر دو بانک (الف) داشته باشيم ، آنگاه يکي از ايندو :"بزرگتر" از آن ديگريست .


يا بقولي ديگر :


اگر و فقط اگر دو مجموعه داشته باشيم ، آنگاه مجموعه اي داريم که آندو مجموعه زير مجموعه ي آنند !


البته نا گفته نمونه که :


اگر !


:"دوتا" که پيشکش ! چه رسه به سومي ايندو ! تو بگو :


يکي !


ان شاءالله که برگشتم بيشتر ميگم .


. ، إِذْ قَالَ يو سُفُ لِ (ب) . .


تا بعد ، يا علي


---------------------------------


زيرنويس :


الف :


مثلا :"نطاميِ" ايران !


ب :


بِ  . ، يا به . .  


يک و فقط يک . .


وَ أمّا . نَحْنُ عُصْبَةٌ . .


سلام عليکم ، صبح بخير .  


اشاره :


بعد از بازگشايي رومه ها ، رومه ي :"جرثومه" اي نوشت :


ميشه ديگه سوپرمن بازي در نياريد !؟


حالا بمونه (الف) ، چراکه نه !؟ منتها :


در نياريد !؟


يا :


نياريم !؟


مثلا در خبراي ديروز ، صرف نظر از وارد ميدون شدن بعضيا ! مثل :


فرمانده


قوه اي از قوا ي اين :


ج.ا


فيلميم نشون داده شد از :


فرمانده


اي در اين :


ج.ا


که وارد ميدان مي شود !


پرسش (ب) :


از :"فرمانده" مساجد (پ) که نه ! بلکه :


مسجد


چه خبر !؟ (ت)


والسلام ! و وقت بخير ! خب علاوه بر اينکه بچه ي اينترنت دار ما رفته بيرون و گوشيشم با خودش برده ، که چه وقت برگرده ؟ تا منم برا ارسال اين از اينترنتش استفاده کنم ، تازه چه وقت به چشم شما ميرسه و مي بينيدشم ؟ هست ! تازه اگه مسئله هم همين و همينا باشه !


راستي مسئله چيه !؟ (ث)


-----------------------------------


زيرنويس :


الف :


که چرا يه :


ياحيدر


نميگه که سوپرمناي :"ناسره" رو سه سوته هم از ميدون بدر کنه ! که به نمايش گذاشته نشن تو مثلا تلويزيون ! خصوصا برا بچه ها ! که بقولي :"الگو" نشه براشون ! و فضايي نشن ! با اون مثلا :"ستاره" ها ، :"خورشيد" و :"ماه" هم ! در اين مثلا :


جنگ ستارگان !


که گفته شده و ميشه هم هنوز ! مثل جنگ در :


فضاي مجازي !


با اينهمه :"بازي" هاش ! که به بازار مياد و خودشم نه تنها :"ارزآور" ! بلکه شايدم ديني يا اسلامي و خودشم :


جهادي !


و :"سره" اش هم ! نه مثلا :داعشيش ! و بقولي :"تروريستي" ! البته نه بقول :


پدر و پدراش !


خودشم نه صهيونيستي ! و آمريکاييش ! بلکه با پرچم : لا اله الا الله !


:"کلمه" اي که اينم گويا :"دوگانه" شده ! و حتي بقول مفسر و خودشم مفسر بزرگي در اين :"ج.ا" عبارت شده از يا :"سالبه" و خودشم اولا ، و در پاني :"موجبه" ! مثل :


شب و روز


:"علم و علم پژوهش" عصر حاضر !


در حاليکه :"شب" پس از :"روز"ه و مثل :"ماه"ه که پيشي نميگيره بر :"خورشيد" ! و بلکه پرتوشم از "خورشيد" ه که هلال و بدر و کامل داره ! حالا بمونه :"ماه گرفتگي" که حکايتي داره خودش ! که يه چيزيم هست بنام :


زمين


که روش ايستاده ايم و همش چشم به آسمون دوخته ايم به ستاره هاشو ، خورشيد و ماه ، و اونم خارجيش ! و غافل از پرتو بينايي مهتاب چشم ! که بقول مثلا ملاي رومي :


. ، چرخ در گردش اسير هوش ماست !


حالا مصرع اولش بمونه ! خب خونه بچه داره و بچه هم گوش ! ديگه ! گوشي شنوا ! و از کجا خبر داشته باشه منظور ملا از مثلا :


باده . .


چيه !؟


ب :


و فقطم يه پرسش !


حالا بمونه ، انشاءالله که برگشتم به بحث :


دانش و دانشِ پژوهش


يا بقولي :


علم و علمِ پژوهش


و بحث نيروي ماشيني ! و رياضيشم ! و نيروي انساني مطرح بشه ! که مطرحه ! و اونا ، اون دوتا ميگن :


. نَحْنُ عُصْبَةٌ . !


و :"سوپرمن" شم دارن ! با :"جلوه هاي وپژه" هم ! ووو


ولي چرا !؟


باز !


انساني !؟ بعنوان مثال :


عنکبوتي


ش !؟ رو مطرح مي کنم !


و فقطم همينو ! يعني يه پرسش !


پ :


خب ! برا اينکه فرماندهِ مسجد با فرماندهِ مساجد فرق داره ديگه !


مثل فرمانده ي هريک از ما ! و فرمانده ي ما ! نه فرمانده بيروني ما در مثلا خانه ي خانواده ي ما ، مسجد محل ما ! و اينم نه بقول :"جامعه ي مدني" در :"کنار" ديگر نهادهاي مدنيش ! ولو :


يکي


ديگه ! در :"کنار" ش !


چه رسه به :"يَلِد" و :"يُولَد" بودنشون ! که يکي فرمانده يکي ديگه باشه ، و يکيم تحت فرمان يکي ديگه !


ت :


حالا پيش از سيل و در وقوع سيل بمونه ! که کُ :


ج.ا


بود !؟ که حالا بقولي :


سوپرمن


يم وارد شود و چشم ها رو خيره کند ! خودشم بيناشم ! يعني :


فرمان


دِهِشم ! حالا :"دوستداشتني" شم بمونه که بقولي :


دل ميبره کرب بلا !


و گويا :


حسين وارد مي شود !


خب پيش رو هم که سوم شعبان رو داريم و پيشاپيش تبريک بگم .


ث :


آخه :"مسائل" م مثل :"مساجد"ه که گفتم ! فرماندهِ مسئله هم با فرمانده ي مسائل فرق داره ! ولو اينکه مسائل :"دو" تا باشه ! که خدا بخواد ! ان شاءالله در فرصت ديگه بيشتر ميگم ! فعلا همينقد گفته باشم که گفته ميشه : يک دو ! منظورم :


يکدو


نيستا ، چه رسه به :


يکدو


يي که نه تنها در علم يا دانش ! بلکه در :


دانشِ پژوهش


م گفته شده ، ميشه و حتي در اين :


ج.ا


م ! يعني در :"جمهوري اسلامي" ش ! خب :"اين" اشاره به چي داره !؟ آيا به مثلا :"پاکستان" و جمهوري اسلاميش !؟ و يا . !؟ خب اشاره به :


ايران


داره ديگه !


مگه اينکه مقصود مثلا اين ! باشه که :


جمهوري اسلامي وارد مي شود !


يا مثلا حالا :


جمهوري اسلامي


و بقول مثلا :


حالا خورشيد


تلويزيون ! يعني سيماي سازمان صدا و سيماي اين :"ج.ا" . 


بازگشايي دَر (الف) :


وبعد . ، وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ :


لَقَدْ كَانَ فِي يوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ ، إِذْ (پ) . .


سلام عليکم


ضمن خدا حافظي با ماه رجب و سلام بر ماه شعبان و تبريک به همين مناسبت ، عرض ! شود که ديشب در خبر (ت) ا اومده بود که :"مساجد"م :"بازگشايي" شد !


حالا مگه "مسجد" م مثلا بقول :"چشم انداز" ي يکي از نهادهاي مدني و منجمله اي :


ج.ا


س ! که مثل ديگر نهاد هاي مدني منجمله اين :"ج.ا" تعطيلي داشته باشه !؟ چه رسه به مثلا تعطيلات نوروزي !؟ که :"خبر" دادنم داشته باشه مثلا :


پاي کار


اومدنش !


البته بحث امروز من اين نيست ! چراکه نياز به بحث نداره ! خدا بخواد بحثي که امروز مي خوام مطرح کنم همونه که عنوان شده ، يعني :


بازگشايي در و دورازه !


که گويا نياز به مطرح شدن داره و انشاءالله که امروز فرصت طرحشو داشته باشم .


خب بقولي : برم بيام .


------------------------------


زيرنويس :


الف :


و دروازه !


توضيح اينکه :"دَر" با :"دروازه" ، همونطور که رد متن ان شاءالله مياد ، فرق داره ، مثلا ورودي و خروجي (ب) خونه با :"ورودي و خروجي" ولو :"دو" خونه ، حالا بهر عنوان که ازشون نامبرده بشه ، مثلا آبادي ، دِه ، روستا و يا مثلا محلّه در شهر ، و حتي شهرم ، که "دروازه" داره ، فرق داره .  


پ :


ناگفته نمونه که :"خروجي و ورودي" يه جا هم فرق داره با :"ورودي و خروجي"ش که گفتم .


مگه اينکه مثلا يه چهار ديواري بنا بشه از بيرون ، خارج و يا . و بعد مثلا ديوارش :"شکافته" بشه و يکي بره توش ! حالا برا چي ؟ که قبلا پيش بيني نشده بود براش ! وقتي ساخته مي شد !؟ و بعد براش اون :"شکاف" يا دري براش گذاشته بشه برا :"خروج" ازش ! هم خودش و هم اگه مثلا يکي رو همراهش برده بود تو ، داخل و يا . ! يا يه چيزي رو که اونجا گذاشته بود ! حتي :


بنام خدا !


بياره بيرون ، خارج و يا . ! که بقول :"آنتوني کوئين" در نقش :"حمزه" در فيلم :"محمد رسول الله" :


خدايي که وقتي ميره شکار باهاش نباشه ! و تو خونه و حتي خونه ي :"کعبه" هم باشه ، خدا نيست که !


خودشم از مثلا سنگ و . ، و حتي شبيه من آدم ، انسان و بشرم باشه !


نکته :


ناگفته نمونه که چه "در" و چه "دروازه" بعنوان محل :"ورود و خروج" يا مثلا :"مدخل و مخرج" و يا نظايرش با تعبيرات ديگش ، نمي تونه :"دو" تا باشه ! حتي در :"کنار" هم ! مگه اينکه همونطور که در بعضي :"ج.ا" ها هست رو يا بالادر نوشته شده باشه مثلا :


دَرِ ورودي


و يکي ديگشم :


دَرِ خروجي


که به هر کدوم از اينا ، همونطور که گفتم ! گفته نميشه :"دَر" بلکه گفته ميشه :


دَرِ .


دروازه هم همينطور ، و حاجت به بيان نداره و فکر نمي کنم نياز به توضيح داشته باشه که اگر مثلا گفته بشه :


دروازه ي شرقي ، يا غربي و ديگرم در مثلا جهات فرعيشم ، که هرکدوم از مانند اينا رو هم نميشه بهشون گفت :"دروازه" بلکه همونطور که گفته ميشه ! گفته ميشه :


دروازه يِ شرقي ، مثلا !


پ :


قَالُوا . .


ت :


در زيرنويساي ديشب شبکه ي خبر سيماي سازمان صدا و سيماي اين :"ج.ا" . 


بازگشايي در پ :


. !؟ : اقْتُلُوا . وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ !؟ لَا تَقْتُلُوا . إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ، . .


سلام عليکم ، روز بخير .


چرا . !؟ 


اشاره :


ضمن تبريک مجدد پنجم ماه شعبان ، و پيش از بازگشت به :"چرا . !؟" ي :


دانش پژوهش :


چرا اصغر !؟


رو گفتم از قلم نيفته ! و بعدشم :


چرا اوسط !؟


رو مطرح کنم .


خب ! گفتم که بين الحرمين :"پيدا" شد ! البته پيدا بود ! مثل خيلي چيزا که "پيدا" س ! و نه تنها مثلا بچشمم مياد ! بلکه بقول مثلا مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئاليسم"شون ، چشمم به اونا :"مي افته" !


حالا در گام :"نخستين" بقول ايشون !؟ يا بقولي :


دوم !؟


بمونه ! ان شاءالله به بحث :


دانش پژوهش


که بقول آقا اميرالمومنين عليه السلام :


خدا بخواد


بازگشتي داشتم ميگم ، فعلا همينقد :"به تعبير معروف" برا خالي نبودن عريضه گفته باشم که اوني که :"ناپيدا" نيست :"ميون" افتادن چشم و بچشم اومدنيه ! بعنوان مثال ! وگرنه بقول مرحوم علامه پيش از اين ، خصوصا از راه :"لمس"م پيموده شده اين که :"بعنوان مثال" گفته شده ! و قبلا گفتم که براي هر بني آدمي که از مادر بدنيا مياد ! حتي برا عيسي بن مريم عليه السلامم ! که حتي مثلشم کمثل آدمه !


خب ! چرا !؟


خب برا اينکه اگه به مشک پرآب (سلام برحسين) به خيمه ميرسيد ! ديگه اصغر رو به ميدان بردن يعني چي !؟ نه اينکه فقط تو بقولي داستان:"نامه" ي کربلا که اصغر داره ، و :"پيدا" بودنش :"ناپيدا" ميشد ! ولو برا :"حرمله" هم ! بلکه وقتي مثلا :"آزادگان" رو بردن پيش يزيد و :"سرور آزادگان" بچشم اومد نمي گفت :


مگه علي بن حسين در کربلا کشته نشد !؟


که گفتن اون :"علي اکبر" بود !


خب تا :"ياد"مه :"به ياد آر" م و پيشاپيش سالروز تولد ايشون رو هم در اين ماه ، يعني ماه شعبان ، تبريک بگم .


در خاتمه ! اميدوارم که فرصت هاشو از دست نديم ! خصوصا :"وسط" شو ! تا انشاءالله هرچه آماده تر وارد ماه رمضان بشيم براي درک هرچه بهترش ، خصوصا نيمه ي اونم ! مثل نيمه ماهي که گذشت و چقدر درکش کرديم !؟ ديگه گذشت ! که گفت : 


نديدم جز زيبايي ! 


بعدشم همينطور ! بعد کربلا رو ميگم ! گام دومشو ميگم !؟ و آغاز امامت باز :"علي" رو ميگم ! "علي ثاني" ! حالا تا کجا !؟ بمونه ! فقط همينقد گفته باشم ، باز ! برا :"خالي" نبودن ! پايانش باز آغاز علي ديگريست ! مثل حلقه ي پيوسته بهم ! نه مانند مثلا : 


ارباب حلقه ها ! 


ي حتي :"دهگانه" هم ! که بي حکمت نيست اين نامگذاريهاي اگه گفته نشده :"هاليود" صهيونيستي ، و امريکاييشم ! براي مثلا چشمگير شدنشان با تمام :"جلوهاي ويژه" هم بکار برده باشنم نه ! بلکه :"ناپيدا" يي که نشد ! کم :"پيدا" شدن : 


ارباب حلقه ها ! علي ! منجمله دهگانشم !


هم که بشه ! باز خيلي حرفه ! مثل :"کم پيدا"ي : 


دانش پژوهش ! 


به آقا ابا عبدالله گفتن بازم :"علي" !؟


گفت : هرچن تا خدا بده اسمشو ميذارم "علي" !


خب برا اينکه علي در کربلا باشه ! بعدشم باشه ! و کربلا در کربلا نمونه !


حالا بمونه حکم يا فرمان يزيد بر کشتنش و :"پيدا" شدن عمه :


زينب !


و :"ما رأيت الا جميلا" ! مثل :"مادر" ! و رفتنش دم :"دَر" و حتي ماندنش لاي :"در و ديوار" و سلام بر محسنش !


ولي ! اصغر چرا !؟ آيا اونم بقول امروزيش :"تروريست" بحساب مياد !؟ ولي حتي :"اکبر"اي طرف مقابل بحساب که نميان پيش کش ! بلکه حتي :"جهادي" م هستن !؟ و شامل قانون ! عدم حمايت ماليم نميشن !؟ حالا بمونه که اين :"عدم"م فاعل ، کننده و يا بقول ديگه :"کاربر"م داره !؟ يا برا :"ناپيدا"يي "کاربر" ه !؟ اولشم :"قانون" گذارش !؟ که گويا مثلا :"عدم الحکم" يا فرماني صادر کرده !؟ کي !؟ :"به تعبير معروف" :


پيدا کنيد پرتقال فروش رو ! و بقول رومه :"جرثومه" اي بخونيد :


مي فروش !


که از کجا ديده بود مثلا :"توقف" در کربلا رو ! و رفتن دنبال :"برادر" رو ! که گفته باشه : ديگه اصغر چرا !؟ و باز بمونه ، خصوصا در تاريخ نويسي شيعه ! هم که "برادر" اکبر !؟ يا اصغر از حسين که نه ، حتي حسن !


ولي ! راستي چرا !؟ بعد کربلا ،مثل شب عاشورا ! علي بن حسين ، بقولي :"آتش به اختيار" داد به حتي :"مختار" ! براي خونخواهي اصغر !؟ و گفت وقتي قاتلش دستگير و کشته شود :"حمد کامل" بجا مياره و بجا آورد و گفت : الحمدلله ربّ العالمين !؟


خب ! برا :"پيدا" کردنشم ، مي فروشو ميگم ، اين :


علم و پژوهش


م ! که داريم و داشتيمم ! از آغاز گام نخستين يا اولم ! و يعني چي مثلا :


دانش پژوهش !؟ و چه نيازيم به طرحش !؟ خودشم در عصر : دانش و پژوهش !؟ ما که مثل روز :"پيدا"س داريم و خوبشم داريم و اصلا :"عِندِ" ديني يا اسلاميشم داريم ! اگه گفته هم بشه مثلا :


دانش پژوهش اسلاميم !


از تحت پوشش ! علوم انسانيم در بياد ! يعني دانش پژوهش :"علوم انساني" م دانش پژوهشش نباشه ! که هست ! بوده و گويا خواهدم بود ! و دانش پژوهش ديني يا اسلاميم در :"پايين دست"شه ! و :"سر ريز"ش برا اونم هست !خودشم :"سلام برحسين"! نه :"سيل آسا" !


خب کجا !؟ خارجي !؟ يا داخليشم !؟ بمونه ! به :"تعبير" ديگه وارداتي !؟ يا صادراتي !؟ شم بعنوان مثلا :"الگو" شم !؟ بمونه ! نه :"باب" اي ورود و خروجي اونجا !؟ برا اينکه پرسيده شد : کجا !؟ و در پاسخ پرسش رو که نبستم ! حتي : چجوري يا به :"تعبير" ديگه چگونگيشم ، همينطور مثلا :"مِتُدِ"شم ! خلاصه هرجور که راحتي و بقولي : آتش به اختيار ! مختارشم ! مختار اون:"جا" ! قدر ، اندازه و يا بقولي :"بيت" ، :"بايت" وووشم بمونه ! فقط کافيه که :"صفر" خالي و يا تهي از آب درنياد ! اون "جا" ! مگه اينکه بر جاي پاسخگو تکيه نزده باشه ! ولو در پاسخ به يک پرسشم ! البته نه به قد ، اندازه و يا "کيگابايت" :


صفر يک !


که گويا گنجاييش برا :"ذخيره سازي" قَدِّ :"يک" ه ! و هرگز به :"تعبير" خودشم ! "يک" نميشه ! و :"کيلو بايت"م کيلو چنده !؟ که براش :"مطرح" شدني باشه !


والسلام عليکم و رحمـة الله و برکاته . پنجم شعبان برابر با بيست دوم فروردين هزار و سيصد و نود و هفت هجري خورشيدي برابر با 2019 ميلادي ، شمال غرب ايران ، آذربايجان شرقي 


------------------------------------- 


ادامه ي :"دسته ها (کليد واژه هاي موضوعي) : 


بالا دست مطمئن 


داستان ما ، قسمت پاياني ، ب :


بِسْمِ . الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، ن (الف) وَالْقَلَمِ وَمَا يسْطُرُونَ ، . .


سلام عليکم و تبريک (ب) .


. وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . .


#ياد :


مان مي ماند ! که رومه که مطلبي داشت تحت عنوان :


ترديد نکنيد ، تنگه ي هرمز را ببنديد


و در آغاز مطلب :


تصميم اخير ترامپ در وارد کردن سپاه به :"فهرست" گروههاي تروريستي !


را :"وارد" کرده بود ، يه روزيم در رابطه با :


نااميدي


خروجي ! داشت و از :


ورودي


بقول خودشون :"ذهن" ! مطلبي داشت !


در مثلا حفاظت ، پاسداري و يا مثلا نگهباني از :"ورودي" که مثلا :"غافل" از ورود :"نااميدي" به "ذهن" نشد !  


. ، قَالَ إِنِّي لَيحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ، . .


خب ، حالا بعنوان مثلا :"اصل موضوع" گفتم مانعي نداره که :


تصميم اخير ترامپ در وارد کردن سپاه به "فهرست" گروههاي تروريستي !


رو :"وارد" کرده باشه ، ولي "وارد" کردن آقاي :


برتراند راسل


برا چي بود !؟ حالا با :"خروج" و "خروجي" شونم باز ! کاري ندارم ! که از در :"آشکار" خارج شدن !؟ يا :"پنهون" ي و بقولي مثلا :"قاچاق" ي ! و مثلا بقولي :"زيرآبي" ! خب از :"تنگه" ديگه ! و خودشم بقول خودشون :


پيش چشم


کي !؟ نه مثلا نيروي دريايي ارتش ! بلکه : سپاهِ ، پاسدارِ ، انقلابِ ، اسلامي !


آقا امام :"هفتم" عليه السلام فرمايشي دارن ، قبلا گفتم ، ولي شايد به اين معنا :


دوتا خروج داريم (پ) ، برا :"باطن"ي عقل يا بقول خودمون خرد (ت) .


نبوده ! خب برا :"ظاهر" شم که حاجت به بيان نداره ! مگه اينکه حواس اعضاي حسي مثلا بقول يه برنامه ي تلويزيوني:"قرار" گاه :"خاتم الانبياء" نداشته باشه ، نه فقط در :"خبر" آوردن از مثلا :"جهان" ظاهر ! بلکه با "خبر" کردنشم ! مگه اينکه همش حرف از :"ورود" به مثلا بقولي :


ذهن


باشه ! و تازه فقط ! اينم مثلا بقولي :"ديجيتال"ي آماده :"پذيرش" باشه ! فقط ! :"عدم"شم نداشته باشه ! نه حتي دوست داشتني رو ! بعنوان مثلا :


دوستدار


ش ! چه رسه به مثلا :


نااميدي !


ولو اينکه به :"خير"شم باشه ! که شايد :"أمّن يجيب" و سر بده !


بمونه تا بعد ! تا بعد يا .


-------------------------------------


زيرنويس :


الف :


اين نوشته :"نُون" خوانده مي شود .


ب :


مراجعه شود به زيرنويس (الف) در قسمت پيشين يا به تعبير ديگر قبلي .


پ :


"خوانده" مي شود : . ما ، يا ما داريم ، منجمله شما .


ت :


ما ، منجمله خردَم ، يعني خردِ من . 


-----------------------------------


بعد(ث)نوشت :


در زيرنويس (پ) گفته شد :


. ما ، يا ما داريم ، . .


بعنوان مثال در :


کربلا کربلا :"ما داريم" . .


اومده ، و بمونه که آيا مثلا داريم :


کاظمين کاظمين "ما داريم " مي آييم !؟


خب برا اينکه ديگه لازم نداره :


مشهد مشهد . .


شم ! نه اينکه :"از" ايران ! لازم نيست ! که :"متوقّف" در امام هفتم نشده اي رو برسونه ! و :


سامرا سامرا . .


شم زير زبونش پيداست ! اوني که بقول ي آقا امام حسن ثاني عليه السلام ، گفتم از :


خونه


خارج شده باشه !حتي اگه در مشهد و در جوار حرم آقا امام علي ثالث ، علي بن موسي (ج) ، عليه السلام ، باشه !


ث :


خب صبحونه نخورده بودم ! البته نه يکي دو :"لقمه" ي صبح که بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم ، ستون بدنه و از خواب که پا ميشم مي زنم به بدن !


ناگفته نمونه :"صبحونه" که گفتم ، "صبحونه" تو خونه و با نون تازه اي که برا خونه خريده بودم رو ميگم ، نه مثلا صبحونه اي که سر کار بهش ميگيم :"ناشتايي" ، خب برا اينکه هنوز کاري پيدا نکردم که برم مشغول بشم ! در حاليکه فکر مي کنم بدن آماده ي کار شده باشه ! و دوران بعد عملش به پايان رسيده باشه !


ج :


قبلا گفتم که اين نام ششم از شش نام امامان است که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرموده : شش نام دارن .


و برخي با استناد به همين فرمايش در امام هفتم ! توقف کرده اند ! منتها همونطور که قبلا هم گفتم ، مانند مثلا توقف در امام سوم ، صرف نظر از اينم که اسم خودشونو گذاشتن ! يا بهشون گفته ميشه :"هفت ! امامي" ، مثلا مانند :"حنفيّيون" براه خود ادامه داده اند و :"متوقف" نشده اند ! بلکه :"بدون توقّف" در امامي بوده !


حالا تا کجا !؟ تا همون جا که ازش خارج شده و خروجي داشته اند ! برا معرفت يا شناخت امامم ! و ورود امام به اونجا ! اونم نه بقولي در :"محضر" شون ! بلکه در : حضور !


خب بله برا يکيم مثلا آقاي برتراند راسل :"حضور" بهم ميرسونه !


ولي کجا !؟ تو :"خونَ"ش !؟ بقول آقا امام حسن "ثاني" عليه السلام !؟ اونوقت :"خود" چي !؟ تو "خونَ"س !؟


زير يه مثلا گنبدش !؟ اينکه هنوز در :"محضر"ه ، چه اين در "محضر" اون ، و چه اون به محضرش :"وارد" شده باشه و خانه خانه ي اون نباشه هنوز !


نه اينکه بقولي ديگه :"اين"ي نباشه ! مثل وقتي که اوني نبود و خروجي داشت اين برا اون ! بلکه اين اون و اون اين شده باشه ! نه مانند مثل :"سيمرغ" و اوني نبوده در قله ي قافشم ! و پرواز برا رسيدن به مثلا :


جمهوري مرغان بود ! خودشم جمهوري اسلامي ! و . ! و نهايتش مثلا يه شهر شدن :"هفت شهر عشق" !


و خودشم مثل که نه ! عِندِ :مدينة النّبي  


و نامشم : تمّدن اسلامي ! 


 


داستان ما ، قسمت پاياني ، ت :


بِ.مِ . ، يا أَيهَا الْمُدَّثِّرُ ، قُم . .


سلام عليکم ، وقت بخير و خوش اومدين !  


. ،  فَلَمَّا ذَهَبُوا . .


خب بريم !؟ آقاي :


برتراند راسل


رو هم بيشتر از اين معطل نکنيم !


خب کجا !؟ به جايي که ايشونم :"وارد" شدن ديگه ! خب خونه !؟ و :


خونه خونه ما داريم مياييم !؟


يا :"اصل"ي تر زمينه !؟ و :


زمين زمين ما داريم مي آييم !؟


با اجازه !؟ يا بدون اجازه !؟


آخه الان که رفتم نون بگيرم ، و داشت بارون مي اومد و برا اولين بار بود که از جوباي خيابونم داشت ميزد بيرون و تو پياده رو راه افتاده بود ، جوب داشت مي گفت به لاي روبي نياز داره !


خب بله به منم مي گفت ! و به اوناييم که مي ديدن ! ولي به صاب خيابون نمي گفت ! هواشناسي چطور !؟ بهش نگفته بود که :


تو ملک اون بارون مياد !؟ و . .


راستي هر کجا بباره تو :"ملک" منم هست ! حالا :"خانواده" ي من بمونه !


خب بله ، بعنوان مثلا يه :


شهروند


شهر خانه ي منم هست ديگه ! ولو اينکه توش يه خونه هم نداشته باشم و :"باشيم" م بمونه ! حالا "اصل" ي ترش بمونه و مثلا :


زمين وند ! شايدم : زمينوند !


که اين برا :"اظهار" نظر گذاشته شده باشه ! که من ، حالا ما بمونه ، م :"صاحب" نظر باشم و :"حق" اظهار نظر داشته باشم ، ولو اينکه مالک يه وجب از زمينم نباشم و زبونم باز نشده باشه هنوز به :


أمّن يجيب


چه رسه به اينکه :"وارد" بشم تو :"کيهان"ي که به اونجا دعوت هم نشده باشم برا اظهار :


نظر !


ولو اينکه يکي از :"انگليس"م به اونجا دعوت شده باشه برا اظهار : نظر !


خب من ، حالا ما بمونه ، م بگم :


کيهان کيهان ما داريم مي آييم !؟


و :"وارد" بشم ! اينکه اسمش "وارد" شدن نيست ! تازه به چه عنوان !؟ به عنوان مثلا :


فيلسوف !؟


حالا :"شهير" ش بمونه ! که معادل مثلا :"آيةالله" يا چه درجه ي ديگرش هستم !؟ بمونه !


#يادمان_مي_ماند ، که يه :"آية الله"ي از شهر همين :"خسرو شاه" بغل دست ما اومد تو تلويزيون و گفت ، خونه نخريد ، به همه خونه داده ميشه ، حالا بمونه که زمينشم تا بحال به ما که بمونه ! به منم داده نشده بعد چهل سال از اون که گفته شد ! و تو همين رومه ي "کيهان"م مکتوب يا نوشته شدش :


محفوظ


ه ، حالا ما که بمونه ! من در کجا :"قرار" دارم !؟ که از اونجا !؟ تازه اجازه هم داده بشه بهم که بگم :


رومه ي کيهان رومه ي کيهان من دارم ميام !؟


در حاليکه آقا اميرالمومنين عليه السلامم فرموده باشه : خدا رحمت کنه اوني رو که بدونه از کجا اومده و . .


اونوقت من :"پا" شم و راه بيفتکم که نه تنها ! بلکه :


بريم !؟


خب ! حالا کجا !؟ بر فرض بر"پا"ييم ! خودشم برا چي !؟ برا :


اظهار نظر !


و گويا ما که بمونه ! منم :"صاحب" نظرم ! خودشم تو زمين که نه ! تو خونه ي يکي ديگه ! ووو !


ولي آيا داستان اينه !؟ فقط !؟ يا داستان چيز ديگه هم هست !؟ و قضيه قضيه فقط مثلا ذهب ، ذهبا و . نيست ! قضيه ي :


اومدن !


م هست !؟ و حالا از کجا !؟ به کجا !؟ و برا چي!؟ شم ! بمونه برا فرصت ديگه ان شاءالله ! تا ببينم خدا چي مي خواد !؟


تا فرصت ديگه يا .  


----------------------------------------- 


ادامه ي :"دسته ها (کليد واژه هاي موضوعي) : 


مجوّز ورود+شهروندي+گام دوم+ممنوع الورود+مجوّز خروج+شهروندي+گام دوم+ممنوع الخروج+خارجي+تروريست+اظهار نظر کننده+انقلاب دوم+گام دوم+تسخير خانه+تسخير لانه+تسخير زمين+زمين برپايي+بازگشت به خانه+بازگشت به لانه+سوره ي نمل+بازگشت به زمين!+بازگشت به دانش پژوهش!+دعوت امام!+بازگشت امام!+نيمه ي شعبان+#يادمان_مي_ماند+امام حسين !+خوش آمد گويي به امام سوم+خوش آمد گويي به امام هشتم+خوش آمد گويي بدني+خوش آمد گويي علمي+خوش آمد گويي پاياني !


حفاظت اطلاعات :


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، وَاللَّيلِ إِذَا يغْشَى ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


سلام عليکم .


ضمن شب بخير به دختر خونه ، عرض شود که پس از :"دورهمي" :


پنج !


نفره اي که داشتيم و مکتوب ، يعني نوشته شده ، شد ، ضمن اينکه بجز آن دو نفري که گفتم ، از مابقي محفوظ داري ، يه زحمت ديگه هم بهت مي خوام بدم .


اخيرا مطلبي در رومه ي موسسه اي مطلب :"منتشر" شد ، که قبلا در اينجا منعکس شده و نيازي به يادآوريش نداره ! مگه اينکه بقول استادشهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، قسم :


زاينده


اي هم داشته باشه و آن هم "زاينده" نبوده باشه ! حالا چي بوده باشه !؟ بمونه .


وَ برا کي !؟ هم ! مگه اينکه مثلا :"نازايي" از طرف :"ذکر" و :"ذاکر"ش باشه و ربطي به :"فکر" و :"فاکر" نداشته باشه ! نه اينکه اينم قسم :"وارث" ياد و يادآوري :"زاينده و نازا" و بقول مشديا :"پُرفِکَني" موروثي ادامه داشته باشه و قسم زاينده ي "فکر" يا انديشه هم عبارت باشه از :


عقل


يا خرد ! و  اينم مثل قبلي ! که از :"حفاظت اطلاعات" موقّت يادآوري شد ! به "حفاظت اطلاعات" دائم تحويل داده شود !


حالا بمونه :"اصل موضوع" که اين وسط حفاظت اطلاعات :"موقّت" چه کاره بوده ! آيا مانند مثلا چشم ، حس بينايي و قرارگاه خاتم الانبياي اينم از يه طرف ، و از طرف ديگه ذکر ، فکر و عقلم فقط وسيله ي نقليه اي بودن برا انتقال :


زاينده و مثلا نازاش !؟


که بچشم اومده !؟ و . بطور "موقت" نگهداري شده و تحويل داده شده که بطور :"دائم" ي بشه ! پس از قضاوت عقل يا خرد ! و نه حتي :"بهتر"ينش ! که در نوشته ي قبلي گذشت ، که کار عقل يا خرد اينه ! ولو اينکه بقولي : عقل ما تو چشمونم باشه !؟


خب ! برگردم به زحمتي که گفتم مي خوام بهت بدم ! و گفتم خواهرات به :"کمال" دنيايي خود رسيدن و سرشون بکار خوشونه و شايد فرصتشو نداشته باشن ، تازه تو خونه ي خودششون ، اختيارشون دست من نيست ، نه اينکه صاحب اختيار تو منم ! نه تو هم تو خونه مختاري ، خونه خودتم که بري باز تو اونم مختاري .


خب ! منتشره صرف نظر از :"خسارت" ي که بار آورده ، و خدا بخواد به وقتش به اونم ميرسم ، هرچند :"ميزان" خسارت وارده که بمونه با خداس ! جبران ناپذيرم داره تو اين دنيا ! و چه :"انسان" هاي :"شريف" !؟ خصوصا کودک ، نوجوان و جواني که ، بد نيست همين جا جهت اطلاع بعنوان مثال برنامه ي :"سمت خداي" سيماي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، و خصوصا برنامه امروزش و :"فهرست" ياوران امام زمانش ! گفته باشم که ، به سمت غرب سوق که نه ! بلکه هُل داده شده ! هم بمونه ! هزينه اين هم تازه از :"جيب" عمومي پرداخت شده ، در تاسيس ، بنا و ديگر هزينه هاي مراکز علمي و پژوهشي ! و حالا بمونه مثلا برپايي مجالسي با عناوين علمي و پژوهشي ، و جوايز و هداياي ريخت و پاش شده و سفرهاي علمي و پژوهشي و بعدشم رانت هاي علمي و پژوهشي به مثلا :"قهرمانان" مدال آور مسابقات علمي و پژوهشي ، ووو ! ي رسمي و حالا غير رسميشم از "جيب" عمومي بمونه !


خب ! صرف نظر از اين ! خسارت وارده بر فقط و فقطم چشم ! را که :"منشره" وارد کرده ، ولو به چشم يه نفر از مخاطبانشم ! براورد بشه و حفظ نگهداري بشه ، فعلا بطور موقّت !


ضمن تشکر پيشاپيش از زحمتي که ميکشي ، اميدوارم که در اين کار خسارتي به حتي چشتم وارد نشه ! بقول اون :منتشره


که گويا نه تنها چشم بينا ووو ، بلکه حفاظت اطلاعات دائم مخاطبشم :"حمّال"شه ! مثل :"ناشر" فرمايش جناب اقاي :


برتراند راسل ، فيلسوف شهير انگليسي !


شب بخير دختر گلم . 


-----------------------------------


بعد نوشت ، دوم ارديبشت هزار و سيصد و نود و هشت هجري خورشيدي :


. ، أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى !؟ . .


حتي اکه يکي بگويد : من مي بينم !؟


که بعنوان مثال گفته شده ! و گرنه پيش از آن ، به ويژه از راه :"لمس" گامي برداشته ! و :"گام دوم" را هم ! مگر اينکه نياز به :"عضو" ي مانند :"چشم" بينا ! نداشته باشه ! در گام :"نخستين" ! برا :


ريشه


يابي :"دانش پژوهش" ! حالا چه در اين دنيا ! و چه در دنياي قبلش ! پيش از بدنيا آمدنش از :


مادر !  


حالا مثلا : من فکر مي کنم ، پس هستم ! بمونه !


چه رسه به مثلا :"قاضي القضات" ي که بگويد : من حکم مي کنم ! و :"عدم الحکم" کردنشم بمونه !


. ، وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْينِنَا وَوَحْينَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ، . .


چشم ما !؟ وَ . !؟


دورهمي ! احمد نبودي ببيني ، شهر آزاد گشته !


عمليات مرصاد ! کرمانشاه ! اسلام آباد غرب ! و . .


شمال ! ويلا ! و . .


جنوب ! اهواز ! خانم دکتر ! آقا مهندس ! کانادا !


. ! 


حفاظت اطلاعات ب :


. لِلَّهِ رَبِّ . ، إِياكَ نَعْبُدُ وَإِياكَ نَسْتَعِينُ ، . .


سلام عليکم


اشاره :


اول تا يادم نرفته ، بگم که بقول پيامبر آخرين :"هفته" ، يعني :"جمعه" ي ماه شعبان ، يعني ماه پيامبر رو پيش رو داريم ! و "هفته" يا "جمعه" بعدي رو خدا بخواد تو ماه رمضان ، يعني ماه امام خواهيم داشت ان شاءالله ، و اميدوارم بعد ماه خدا ، يعني ماه رجب ، از اين ماه هم ، هرچه بهتر بهره ببري و هرچه بهترم وارد ماه مبارک رمضان ، ماه مهموني خدا بشي ان شاءالله تعالي .


خصوصا برا بهره بردن از شب قدر ! که هرچند شبي ! از شبهاي از دست دادن امام اوله ! ولي اون ماه هم مثل اين و قبليش يه :"نيمه" داره ! که اميدوارم بي بهره از "نيمه" اش نشي ! بلکه مثل نيمه ي اين و قبليش :


نيمه


ات بهره ببره و هرچه بهتر بهتر !


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .  


خب شکر خدا نه تنها ته تغاريتون ، بلکه ته تغاري پسرا هم کار پيدا کرد و مشغولم شده و اميدوارم که اونم شکوفايي و بقولي :"بهار"ي داشته باشه ، حالا کجا ؟ شم بمونه ! و چي؟شم !


خصوصا "بهار" علمي ! چه بقول پيامبر ، که از طرف خدا اومده و گفته :


. ، علم الابدان و . .  


و چه بقول امام يا جانشينش ، که گفته اينم ، يعني :"علم الابدان"م :


. ، علم المسموع و . .


داره و :


لا ينفع المسموع اذا لم يکن المطبوع .


خب ، خدا پشت و پناه اونم باشه ! آخه منکه مانع شکوفا ، يا بهاري شدن شما ها هم ، بيرون از خونه هم نشده بودم ! که چه رسه به اونا ! که مثل من کار ، يعني :"بهار"شون ، يا :


بهارستان


شون بيرون از خونس ! و در تکميل :"نيمه" ي ديگر :


کار


و حالا "بهار" م چه بهتر ! حالا بمونه که بقولي آقا اميرالمومنين عليه السلام کار يعني :


تفريح !


مثلا خبر داري که مادرت تو خونه چه :"تفريح" ي مي کنه !؟ که "تفريح" من تو بيرون از خونه ، اصلا قابل مقايسه با تفريح اون نيست ! ولو اينکه کارشم بچشم نياد ! مگه اون کار ميکنه با اين و اينا !؟ مثلا پول در آوردن !؟ برا خونه !؟ يا مثلا گرامي داشتنش در مثلا :"روز کارگر" ، :"هفته کارگر" !؟ نه :"جمعه" !


نه آخر هفته و خودشم مثل :"شنبه يکشنبه" ، يعني :


پنجشنبه جمعه !


چه رسه به :


پنجشنبه وَ جمعه !


مثل هموني که تو اون رومه ي اون موسسه ي . ، اون فيلسوف شهيرش داشت ! مثلا تحت عنوان :


آدم احمق


وَ تازه در ثاني :


انسان شريف


ي رو ! خب کجا !؟ نگه داشته بود اين دو آدم يا انسانو !؟ حالا بشر!؟شم بمونه ! بشر :


احمق و شريف !


شو ميگم ! جاشو ميگه !؟ يا بعبارت ديگه مثلا :"کارگاه" شو ميگم ! حالا :"بهارستان" احمقانه و شرافتمندانه بمونه ! :"بشرح ايضا" :


قرارگاه !


علي الخصوص :


قرار گاه خاتم الأنبياء


و :


قرار گاه بقية الله !


خودشم :"نيمه ي مربيان" ش بمونه ! به وقتش ان شاءالله ! فعلا ماه شعبانه !


تا بعد يا زهرا ! 


اطلاعات بروز :


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِمْ غَيرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ .


سلام عليکم ، شب بخير (الف) .


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحْسَنَ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


ياد :


گيري :"ياد" داشتهايي که گفتم بمونه (ب) ! فعلا برا خالي نبودن عريضه فقط همينقدر گفته باشم که :


يادداشت چي !؟


هيچي !؟ و :"ياد"آوريشم !؟ خودشم به عنوان :


يک !؟


مثل :


صفريک


اطلاعات !؟ خودشم برا اطلاع رساني !؟ نه اطلاعات رساني !؟ ولو :"دو رقمي" !؟


. ، إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ ، . لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ . .


بروز رساني :


جالبش :"بروز"ه ! حالا بمونه که بقولي :


به وقت


کي !؟ و کجاش !؟ و خودشم بقولي :


سر تا پا


شم ! ولي کي !؟ و چي !؟ و خودشم :"سرتا پا"ش ! که فقط شامل :"کي" نميشه ! بلکه :


ج.ا


رو هم شامل ميشه و يعني همش ، همه :"ج.ا" !


مگه اينکه مثل :"هيشکي" ، :"هيچ جا" هم داشته باشيم ! از مثلا اين "ج.ا" نه ! بلکه اينجا ، يعني ايران گرفته تا خونه ! خونه ي خانواده هم ، نداشته باشيم نه ! نه شو داشته باشيم و بهش :"اطلاع رساني" نه فقط ! بلکه "بروز" شم بشه ! خب چي بروز شد !؟ هيچي !


حالا بمونه که :"کلمه" ي بروز يعني چي !؟ آيا روز بروز !؟ يا شب بروز !؟ مثل امشب !؟ خب امشب که فقط شب سه شنبه نيست ! دوشنبه شبم هست ! مگه اينکه مثل همون :"سرتا پا" سر تا سر روز و شب و شب و روزم ، يعني شبانه روزم :"بروز" بشه ! مثل شبانه روز غرب ! شرقم همينطور ! فرقي نميکنه ! که :"به وقت" کدومشون "بروز" شد ! چراکه مسئله فرق کننده هستش ! که کي !؟ و همينطور کجا !؟ آيا هيشکي !؟ هيچ جا !؟ ش ! حتي :"خود"شم !؟ و هيج خود !؟ نه اينکه هيچ خودي نداريم ! بلکه حرف اينه :


صفريک


يعني هيچ خودي داريم !


خب ! گيرم که داريم و خودشم بقول استاد شهيد ، در اثري از آثار بدون استثناء خوبشون با عنوان :


آشنايي با علوم اسلامي


در :


علم فقه :


از :"مقلداي بزرگ" شم شديم ! و بر :"تقليد"مونم پابرجا ! چرا !؟


خب برا اينکه ، نه فقط اينکه :


صفريک


هنوز بروزه ! بلکه هنوز بروز نشده ! برا کي !؟ خب برا هيشکي ديگه ! خودشم هيچ جاشم ديگه ! مگه اينکه بقول آقا امام باقرالعلوم عليه السلام ، يه جايي ، يکي باشه ! که هيشکي نباشه ! بي جا هم نباشه ! تا از يه "کلمه" همه ي علوم براش شکافته بشه !


مثل کلمه اي که از آقا امام عالم ال محمد عليه السلام خواستن که براشون گفته بشه ، قلم بدستاني که مترصد :"يادداشت" بودن ! و آقا براشون :


بروز


کردن ! همونطور که خدا برا رسولش :"بروز" کرده بود ! اونم برا جانشينش ، و . ، آقا امام هشتمم برا دوازده اماميا هم ! خب برا اينکه ما هشت امامي که نداريم !


خب برا کيا !؟ وقتي که پرده ي کجاوه رو کنار زد و فرمود : بشرط :"من" !


خب ! آيا "من" ميگم :


صفريک !؟


يا هنوز بقول آقا اميرالمومنين عليه السلام :


مسموع


از مثلا غرب ، اروپا و مثلا انگليسشه !؟ و مثلا آقاي :


برتراند راسل فيلسوف شهير


ش بگوش ميرسه !؟ يا به چشم نوشته اش !؟ ولو اينکه توش اوستا هم شده باشيم و حتي مثلا :


فيلسوف


م ! يا معادل مثلا :"حوزوي"شم ! و مرجع هم برا :"مقلدان" کوچکتر ! و :"بشرح ايضا" در بدنه هم تا خانه ي خانواده و تو اونم يکي ! هنوز مقلد ! مقلد :


صفر يک !


خودشم بعنوان : من ! يا :"أنأ" بقول آقا امام هشتم عليه السلام ! و دوازده اماميم !


خب ! حالا کي منتظر امام زمانه !؟ خيلي ديگه جالبه که اگه يکي ! و فقط يکي بگه : من !


خودشم تو اين :"جا" ! يعني تو ايران ! که بي حکمت نبوده اومدن آقا امام هشتم عليه السلام به اينجا ! و آيا مامون خليفه ي عباسي آورد !؟ و آيا اينکه هنوز مشهد تو نقشه ي ايرانه و مانند مثلا هفده شهر قفقاز که دست شوروي سابق افتاد نشده تا حالا ! هم بي حکمت بوده !؟ و .


شب بخير !


---------------------------


زير نويس :


الف :


دوشنبه شب ، شب سه شنبه دهم ارديبهشت هزار و سيصد و نود هشت هجري خورشيدي .


ب :


خدا بخواد و برگرديم ! به بحث :"دانش پژوهش" ان شاءالله ميگيم ! پس از يادآوري يادداشت يادگيري !


البته يادگيري يه حرف ، يه کلمه ! و يه . ، نه حرفا ، کلمات ، ووو ي :"مبتلا" به ! ولو دو حرف ، کلمه ، ووو ، مثل :"اطلاعات" که نياز به :"بروز" شدن داره ! تا من :"اطلاع" پيدا کنم ! :"به تعبير معروف" :


جهت اطلاع ما !


ولو :"دو" تا ! خب ! کي من !؟ دستش بالا ! 


يادآوري اطّلاعات :


پيشگفتار :


بِسْمِ اللَّهِ . رَبِّ الْعَالَمِينَ ، . ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، . .


سلام عليکم ، شب بخير (الف) و قبول باشه (ب) .


. ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . ، إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . ، قُلْ أَرَأَيتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ يأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ ثُمَّ هُمْ يصْدِفُونَ ، . .


برا اينکه محل بحث روشنتر بشه ، البته حاجت به بيان نداره ! و روشنه که :


بياد آوردن


م مانند :"کار" مثلا :


ديدن


ه ، يه وقت مثل همونه که بعنوان مثال مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئاليسم" شون آوردن ، با اين تعبير :


برا نخستين بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد . .


يعني بعبارتي :


فعلي


ه ، و يه وقتم ، که اينم :"رئالي"ه ، اينه که يه چيزي به چشم ما مياد ! و کار ديدن چشم ما بقولي :


انفعالي


ه ، و :"به تعبير معروف" در مقابل کار انجام شده قرار گرفتنه ، يه چيزي جلوي چشم ما قرار گرفتنه .


يه مثال بروز ! بزنم ، مثل :"انقلاب"ي که :"چهل" سال پيش :"رخ" داد ! و يکي بقولي :"خون" هم داد برا "رخ"دادش و يکيم ، بقولي نسل فعلي و حتي :"جوان چهل ساله"اش هم دخالتي در "رخ"دادش نداشت !


البته نه مثلا طبق قانون :"سبييت" ! که مثلا نسل قبلي به :"سبب" نسل بعديشم :"کار"ي يا :"فعل"ي انجام داده باشه ! و انوقت :"پا" نسل :"فعلي"م پيش کشيده بشه و .


حالا همون زمانم ، بقولي :"نسل" اون زمانم چنين نبود که همه سهمي در :"رخدادش" داشتن ! خب همون وقتم بودن که برا اينکه رخ نده چه بسا "خون" م داده باشن ! و : خدا .


خب ! اونايي که سهمي داشتن چطور !؟ کارشون :"فعلي" بود !؟ يا :"انفعالي"م بود توشون !؟ يعني در مقابل انقلابي که راه افتاده بود قرار گرفتن ، راه اندازش نبودن ، ولي در راه چرا ! حتي خون داده هم توشون بود ، تا الانم ! حالا آخرين :"خون" داده کي بوده !؟ بمونه ! مگه اينکه مثلا :"بنياد شهيد" آمارشو داشته باشه ! که فعلا محل بحث من نيست !


بحث اينه که خب ! حتي "خون" داده هم ، چه در آغاز ، و چه در ميانه راه ، اين کارش يعني :


خون دادن


ش ، "فعلي" بوده !؟ يا "انفعالي" !؟ خود اين پرسشم !؟ چطور !؟ بعبارت ديگه طرح مسئله ، همينطورم :


طرح موضوع


:"خون دادن"م چطور !؟ و از کجا !؟ که محل بحث اينه !


يعني وقتي يه حرفي زده ميشه ، و مثلا بعنوان :


يادآوري


چيزي ، که بعنوان مثال گفته شد "خون دادن" ، آيا مانند همونه که مرحوم علامه بعنوان مثال گفتن ، يعني :


افتادن چشم


ه !؟ يا :"انفعالي" ه !؟ و مثلا يه چيزي بچشم اومده و اون چيز اين حرفو به زبون آورده !؟ ولو اينکه در به زبون آوردنش تاثيري داشته باشه .


خب ! پرسش اينه که آيا با :"ياد آوردن" اون چيز !؟ و در ثاني "يادآوردن" از کجا !؟


آيا از :


يادداشت


که ازش داريم !؟ و آيا همونطور که در نوشته ي قبلي گفتم ، يادداشت :


يادگيري


که گفتم بمونه !؟ يا نه ! داستان ديگه اي داره !؟ کار :"يادآوردن"مون !؟ حالا داستان علمي و :


علمي پژوهش


ي اونم بمونه ! برا بحث :


دانش پژوهش !


که وقتش ، يا زمانش پس از بحث يادآوردنه ، چراکه :


دانستن


با :


يادگرفتن


م فرق داره ! چه رسه به :


يادداشت


يادگرفته و :


يادآوردن !  


بله ! يه حرف علمي رو ميشه يادگرفت ، يادداشت کرد و بيادم آورد ، همين کاري که مثلا تو دانشگاه ، همينطور تو حوزه هم هست ، ولي طلبگي و همينطور دانشجويي که فقط يادگيري ، يادداشت و يادآوري :"علم" يا :"دانش" نيست !؟ خودشم بعنوان :


صفر ، خالي و يا تهي


از "علم" يا "دانش" ! که هرچيزي رو به اسم علم يا بنام دانش بگيره نه ! چه رسه با :


ياد


گير ! خودشم همش يادگير نه ! تا بريم سر يادداشت !


کي !؟ همون که :


صفر ، خالي و يا تهي


از علم يا دانشه !؟ خب بنده خدا از کجا بيادبياره که ايني که بهش ! داده بشه فرضا ! :"علم" يا :"دانش" ه !؟


ولو بقول آقا اميرالمومنين عليه السلامم بعنوان : علم مسموع !


حالا مطبوعش پيشکش ! البته نه باب طبع :


صفر ، خالي و يا تهي !


بابا صد رحمت به :"ترامپ" ! اقلا قد يه :"گاو شيرده" برا عربستان سعودي ارزش قائله ! البته اگه همونطور که قبلا گفتم اين :


صفر ، خالي و يا تهي


بودنم ! قد يکي نباشه که :"صمد" ه ! و بقول اباعبدالله عليه السلام ، يعني :


لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ ، َلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ .


. ، فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ ، فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، . .


شب بخير .


------------------------------------


زيرنويس :


الف :


چهارشنبه (پ) شب ، شب پنجشنبه (ت) .


ب :


نخستين نماز ، از سه نماز شب هنگام ، يعني نماز مغرب .


پ :


:"روز کارگر" سال هزار و سيصد و نود و هشت هحري خورشيدي .


ت :


:"روز معلم" سال هزار و سيصد و نود و هشت هجري خورشيدي . 


داستان اطّلاعات :


بِسْمِ اللَّهِ . ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِمْ غَيرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ .


سلام عليکم .


يادداشت :


فعلا اينو داشته باشيم که ديشب در :"گفتگوي خبري" شبکه ي دوي سيماي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، گفته شد :


پياز مگه واجبه !؟ يه هفته نخوري. .


لابدم :"مستند" به :"قرآن" ! "قرآن"ي که گوينده در دست گرفته بود و برا چيزايي از اون آيه مياورد ! که با اون :"چيز" ا فعلا کاري ندارم ! که چهل ساله همين گوينده داره برا "چيز"يي که ميگه از قرآن آيه مياره !


بريم ! سر همون :"پياز" ! و کاريم ندارم که يه روزيم گفته شد :


ما ! انقلاب نکرديم که "پياز" ارزون بشه !


خب بله ، منم حرفم همينه ! منتها من حرف دارم ! نه اينکه مثلا بگم :


چرا مسيحي نيستم !؟


و چراشم چراي من !؟


خب بله ! پياز واجب نيست ! اصلا چرا واجب !؟ بگو حرام ! ولي نه با برند :


حلال !


مثل :"چرا مسيحي نيستم !؟ " ! که پس : مسيحي نيستم !


رکعتان في الصّبح ، و لا يمکن الّا بالمثاني :


گوينده ي محترم اون برنامه ي "گفتگوي خبري" ، که گويا نه تنها مجري برنامه هم که اگه با ايشون :"گفتگو" ميکرد ! بلکه همون :"گوش"م که نشون دادن نيز ، گويا فرد :"ثاني" در اون "گفتگو" نبود ! لطف بفرمايند و قرآني رو هم که در دست دارن باز کنند تا باهم بخونيم :


. (البقرة/34) وَقُلْنَا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(البقرة/35) . .


و :"دوتايي" ببينيم چي ميگه !؟


آيا ميگه به :"پياز" نزديگ نشيم ! حالا بمونه که حرف گويا اينه که : به "پياز" نزديک نشيد !


يا قبلش ميگه به چي !؟ نزديک بشيد !؟ حالا هر چي !؟ غير پياز ! کاريم به ارزون و گرونش ندارم !


و بمونه هم "دوتايي" قبل از اونم ! و شما لطف کن بگو چي بخورم !؟


خودشم مثل :"فرمايشات" شما ! بقول آقا امام پنجم عليه السلام ! که چهار دهه هست داريد بخوردم ميديد و خودتان هم ميل نمي فرماييد !؟ مثل :


پياز !


پياز چيه ! بگو مثل : قرآن !


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، وَرَفَعَ أَبَوَيهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْياي مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيطَانُ بَينِي وَبَينَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


خب ! کجا بوديم !؟


در :"فراخنا"ي (الف) امروز (ب) مي خواستم از :"عرش" بگم ! "عرشِ" عرش فقط مثلا :"جهان خارج" نه ! يا :"جهان داخل" :


متقارن (پ)


با اون !  ! که :"گفتگو"يي که با هم دارن ! "دوتايي" ! ولي .


تا باب گفتگو ان شاءالله ، چه با پياز ! و چه بي پياز ! موضوع هرچه که باشه ! از اين طرف فرقي نمي کنه ! خب پياز بعنوان مثال گفته شد !


------------------------------


زير نويس :


 الف :


خب ! امروز در اينجا روز آخر ماه شعبان گفته شد .


خب ! ماه که ديگه سي و يک روز نميشه ! مثل برج خورشيدي و ميلادي ، پس فردا ماه مبارک رمضانه ، البته بازم به اين معنا نيست که غروبي چشم به آسمون دوخته نشه ، اونم وقتيکه حرف از رويت با چشم باشه !


حالا ! پس ماه ديشب هلال ماه شعبان بود و تا هلال امشب ، يعني امروز ، بقولي بيست و چهار ساعتش فرصتيه برا وداع با ماهي که پشت سر گذاشته شد ، و رفتن به :"پيشواز" ماهي که پيش روست .


حالا هرکدومش مثلا دوازده ساعت !؟ يا ديشب و امروزش !؟ و نقطه ي :


تقارن


شم صبح !؟ و نماز صبح !؟ که دو رکعته !؟ و مثل نمازاي بعديش ! حتي سه رکعتي مغربم ، صلاة النّبي يا نماز پيامبر نداره !؟ بمونه ! بهر حال ، حال يعني چي !؟ و کي !؟ چه وقت !؟ از روز يا :


. يَوْمِ . !؟


ب :


مثل هر روز ! هر وقت !


پ :


مثل چشم بينايي و :"دوتايي" متقارنش در جهان خارج ، مثلا همون :


ماه آسموني


که در نوشته ي قبلي گفته شد که مثلا بقول مرحوم علامه :


چشم ما به اون ميفته


 يا بقول :"جهان خارج" :


مياد بچشم ما .


يا مانند همون فرمايشي که تو اون :"گفتگوي خبري" گفته شد و بگوش رسيد ، به گوشم !


حالا کدوم يک از ايندو :


. أَنْتَ . !؟


وَ ديگري :


. زَوْجُكَ . !؟


بمونه و "فراخنا" ي :"عرش" ايندو ! هم . 


رويارويي اطّلاعات :


بِسْمِ اللَّهِ . يَوْمِ الدِّينِ ، إِياكَ نَعْبُدُ . .


سلام عليکم .


پيشواز :


امروزو بعضيا ميرن پيشواز ، خب برا اينکه دوتا ماهِ پشت سرهم سي روز نداريم ، و غروب امروز ماه شعبان ، هلال ماه رمضان رو خواهيم داشت ، هرچند که نيادم به چشم ما ، که گفته شد اين :


ما


يعني بينايي ، که با بيناييِ ما فرق داره ! مثل :


چشم ما


حتي با :


حسِّ بينايي


هم ! مگه اينکه :"بينايي" يعني :"حس" و نه حتي "حس" يعني "بينايي" ! حالا :"ان شاءالله" ميگم چرا !؟ فعلا همينقد گفته باشم که حتي :


بيناييِ حسَّ  


م فرق داره با : بينايي يعني حس !


تقارنِ اطّلاعات :


البته ناگفته نمونه که آن مانع از اين نميشه که غروبي چشم به آسمون ندوخت و اينگونه به :"پيشواز" ماه نرفت ! خصوصا وقتي اصل بر رويت با چشم باشه ، بعلاوه براي :"بينايي"م :"اطمينان" بخش تر اينه ، :"افتاد"ن چشم رو ميگم .


علاوه بر اين ، منظور کدوم ماهه !؟ آيا ماهي که تو آسمونه !؟ خب :"متقارن"ش چشه !


آمريکا يه حرفي داره ، با اين عبارت :


جنگ ستارگان


يه پيش بينيم داره ، با اين عبارت :


روياروي تمدنها


يا :


برخورد تمدنها


حالا بمونه که مثلا چيزي از جوهر قلمش که فرمان خروج از سوريه رو ، که رو :"زمين"ه داده ! و اسرائيلشم از پس يه :"غزه" برنمياد و حرف از جنگ :"آسمون" ميزنه ! مگه اينکه مثلا با ماه :"واره" هاش مالکيتي تو "آسمون"م پيدا کرده و منظورش جنگ يا رويارويي و يا برخورد :"ماه" واره هاست ! مثلا با :"ماهواره" هاي چيني ، روسي و . !؟


نه ماهي که تو آسمونه ! و دومي نداره ! که يکيشم آمريکايي باشه ، مثلا ! آخه آمريکا بعنوان مثال گفته شد !


در ثاني بحث بحثِ اطّلاعاته ! خب بله :"به تعبير معروف" دعواي طلبگيم داريم ! ولي وارد بحث بشيم ! بعد :"قيل و قال"ش ! و بمونه که گفت :


از قيل و قال مدرسه ام حاصلي نشد ، جز حرف دلخراش پس از آنهمه خروش !


دستي به دامن بت :"مه" طلعتي زنم ، که حاصلم نشد از اين شيخ خرقه پوش !


ولي ! "به تعبير معروف" ميون ماه من تا ماه گردن ! تفاوت از زمين يا آسمونه ! حتي همين آسمونيم که فقط بچشم نمياد ! بلکه بقول مثلا مرحوم علامه در :"اصول قلسفه و روش رئاليسم"شون :


برا نخستين بار که چشم ما به (آسمون) افتاد و بعنوان مثال يه (ماه) ديديم . .


ديدِ ما ، بمونه برا فرصت ديگه "ان شاءالله" ! فعلا داستان به اينجا رسيد که تو آسمون ماهيست :"متقارن" با ديدِ چشم !


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى يوسُفَ آوَى إِلَيهِ أَبَوَيهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


تا بعد ان شاءالله 


 


داستان اطّلاعات :


بِسْمِ اللَّهِ . ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِمْ غَيرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ .


سلام عليکم .


يادداشت :


فعلا اينو داشته باشيم که ديشب در :"گفتگوي خبري" شبکه ي دوي سيماي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، گفته شد :


پياز مگه واجبه !؟ يه هفته نخوري. .


لابدم :"مستند" به :"قرآن" ! "قرآن"ي که گوينده در دست گرفته بود و برا چيزايي از اون آيه مياورد ! که با اون :"چيز" ا فعلا کاري ندارم ! که چهل ساله همين گوينده داره برا "چيز"يي که ميگه از قرآن آيه مياره !


بريم ! سر همون :"پياز" ! و کاريم ندارم که يه روزيم گفته شد :


ما ! انقلاب نکرديم که "پياز" ارزون بشه !


خب بله ، منم حرفم همينه ! منتها من حرف دارم ! نه اينکه مثلا بگم :


چرا مسيحي نيستم !؟


و چراشم چراي من !؟


خب بله ! پياز واجب نيست ! اصلا چرا واجب !؟ بگو حرام ! ولي نه با برند :


حلال !


مثل :"چرا مسيحي نيستم !؟ " ! که پس : مسيحي نيستم !


رکعتان في الصّبح ، و لا يمکن الّا بالمثاني :


گوينده ي محترم اون برنامه ي "گفتگوي خبري" ، که گويا نه تنها مجري برنامه هم که اگه با ايشون :"گفتگو" ميکرد ! بلکه همون :"گوش"م که نشون دادن نيز ، گويا فرد :"ثاني" در اون "گفتگو" نبود ! لطف بفرمايند و قرآني رو هم که در دست دارن باز کنند تا باهم بخونيم :


. (البقرة/34) وَقُلْنَا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(البقرة/35) . .


و :"دوتايي" ببينيم چي ميگه !؟


آيا ميگه به :"پياز" نزديگ نشيم ! حالا بمونه که حرف گويا اينه که : به "پياز" نزديک نشيد !


يا قبلش ميگه به چي !؟ نزديک بشيد !؟ حالا هر چي !؟ غير پياز ! کاريم به ارزون و گرونش ندارم !


و بمونه هم "دوتايي" قبل از اونم ! و شما لطف کن بگو چي بخورم !؟


خودشم مثل :"فرمايشات" شما ! بقول آقا امام پنجم عليه السلام ! که چهار دهه هست داريد بخوردم ميديد و خودتان هم ميل نمي فرماييد !؟ مثل :


پياز !


پياز چيه ! بگو مثل : قرآن !


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، وَرَفَعَ أَبَوَيهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْياي مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيطَانُ بَينِي وَبَينَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ، . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


خب ! کجا بوديم !؟


در :"فراخنا"ي (الف) امروز (ب) مي خواستم از :"عرش" بگم ! "عرشِ" عرش فقط مثلا :"جهان خارج" نه ! يا :"جهان داخل" :


متقارن (پ)


با اون !  ! که :"گفتگو"يي که با هم دارن ! "دوتايي" ! ولي .


تا باب گفتگو ان شاءالله ، چه با پياز ! و چه بي پياز ! موضوع هرچه که باشه ! از اين طرف فرقي نمي کنه ! خب پياز بعنوان مثال گفته شد !


------------------------------


زير نويس :


 الف :


خب ! امروز در اينجا روز آخر ماه شعبان گفته شد .


خب ! ماه که ديگه سي و يک روز نميشه ! مثل برج خورشيدي و ميلادي ، پس فردا ماه مبارک رمضانه ، البته بازم به اين معنا نيست که غروبي چشم به آسمون دوخته نشه ، اونم وقتيکه حرف از رويت با چشم باشه !


حالا ! پس ماه ديشب هلال ماه شعبان بود و تا هلال امشب ، يعني امروز ، بقولي بيست و چهار ساعتش فرصتيه برا وداع با ماهي که پشت سر گذاشته شد ، و رفتن به :"پيشواز" ماهي که پيش روست .


حالا هرکدومش مثلا دوازده ساعت !؟ يا ديشب و امروزش !؟ و نقطه ي :


تقارن


شم صبح !؟ و نماز صبح !؟ که دو رکعته !؟ و مثل نمازاي بعديش ! حتي سه رکعتي مغربم ، صلاة النّبي يا نماز پيامبر نداره !؟ بمونه ! بهر حال ، حال يعني چي !؟ و کي !؟ چه وقت !؟ از روز يا :


. يَوْمِ . !؟


ب :


مثل هر روز ! هر وقت !


پ :


مثل چشم بينايي و :"دوتايي" متقارنش در جهان خارج ، مثلا همون :


ماه آسموني


که در نوشته ي قبلي گفته شد که مثلا بقول مرحوم علامه :


چشم ما به اون ميفته


 يا بقول :"جهان خارج" :


مياد بچشم ما .


يا مانند همون فرمايشي که تو اون :"گفتگوي خبري" گفته شد و بگوش رسيد ، به گوشم !


حالا کدوم يک از ايندو :


. أَنْتَ . !؟


وَ ديگري :


. زَوْجُكَ . !؟


بمونه و "فراخنا" ي :"عرش" ايندو ! هم . 


آموزگارِ هفته :


بِسْمِ اللَّهِ . ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ . ، إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا . رَأَيتُهُمْ . ، قَالَ يا بُنَي لَا تَقْصُصْ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


سلام عليکم


امروز ، يعني :


جمعه


چرا !؟ خب برا اينکه يه هفته قبل ، تو همين ماه ، ماه بعد ماه شعبان امسال ، سال هزار و چهارصد و چهل هجري قمري ، ناميده شد : جمعه !


مگه اينکه برگرديم به ماه قبلي و تو اون نامگذاري شده باشه ! و همينطور تا :"محرم" و :"نخستين" نامگذاريش تو سال بعد از سال هزار و چهارصد و سي و نه هجري قمري ، و .  


چي مي خوام بگم !؟ امروز !؟


حالا پيش از ظهر !؟ يا بعد از ظهرش !؟ بمونه ! مگه اينکه :


به وقت


ظهرش باشه ! گفتنشو ميگم ! گفتن چي !؟ و به کي !؟


خب ! اونوقت اون چي !؟ و به کي !؟


آيا مثل داستان سند 2030 !؟ يا مشابه داخليش !؟


مگه اينکه مثل قصه ي روز اول جنگ تحميلي باشه ، که بعد اينکه هواپيماهاي عراقي اومدن و رفتن ، حضرت امام (ره) فرمود : يه سنگي انداختن و در رفتن ، پياده که نشدن ! يا رو زمين که ننشستن ! و قريب به اين !


که گويا الانم گفته ميشه : اين سنداي آموزشي ! پياده نمي خوان بشن !؟


خب کي مي خواد پيادش کنه !؟ آيا فقط من آموزگارش !؟ خب کجا !؟ حالا کي !؟ يعني چه وقتشم بمونه ! آقا ! يا خانم ! زمان ! آموزگار زمان ! روز و هفته هم !


حالا ماه و اونم اين ماهش بمونه ! ماه نزول ! ماه پياده شدن ! 


 


آموزگارِ هفته :


بِسْمِ اللَّهِ . ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ . ، إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا . رَأَيتُهُمْ . ، قَالَ يا بُنَي لَا تَقْصُصْ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


سلام عليکم


امروز ، يعني :


جمعه


چرا !؟ خب برا اينکه يه هفته قبل ، تو همين ماه ، ماه بعد ماه شعبان امسال ، سال هزار و چهارصد و چهل هجري قمري ، ناميده شد : جمعه !


مگه اينکه برگرديم به ماه قبلي و تو اون نامگذاري شده باشه ! و همينطور تا :"محرم" و :"نخستين" نامگذاريش تو سال بعد از سال هزار و چهارصد و سي و نه هجري قمري ، و .  


چي مي خوام بگم !؟ امروز !؟


حالا پيش از ظهر !؟ يا بعد از ظهرش !؟ بمونه ! مگه اينکه :


به وقت


ظهرش باشه ! گفتنشو ميگم ! گفتن چي !؟ و به کي !؟


خب ! اونوقت اون چي !؟ و به کي !؟


آيا مثل داستان سند 2030 !؟ يا مشابه داخليش !؟


مگه اينکه مثل قصه ي روز اول جنگ تحميلي باشه ، که بعد اينکه هواپيماهاي عراقي اومدن و رفتن ، حضرت امام (ره) فرمود : يه سنگي انداختن و در رفتن ، پياده که نشدن ! يا رو زمين که ننشستن ! و قريب به اين !


که گويا الانم گفته ميشه : اين سنداي آموزشي ! پياده نمي خوان بشن !؟


خب کي مي خواد پيادش کنه !؟ آيا فقط من آموزگارش !؟ خب کجا !؟ حالا کي !؟ يعني چه وقتشم بمونه ! آقا ! يا خانم ! زمان ! آموزگار زمان ! روز و هفته هم !


حالا ماه و اونم اين ماهش بمونه ! ماه نزول ! ماه پياده شدن !


====================


بعد (الف) نوشت :


. (آل عمران/3) مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ (ب) . .


رکعتان في الجمعه ، و لا يصحّ الا في اذان الظهر :


مثل نماز صبح ، که دو رکعت بود !


در :"دو" رکعت اول نماز جمعه ، نمازگزاران ! مخاطب قرار داده مي شوند !؟ يا بي نمازان !؟


اگر نمازگزاران ، کدام نماز !؟


------------------------


زيرنويس :


الف :


بعد ازظهر ، ظهر امروز ، جمعه .


ب :


. لِلنَّاسِ . .


چرا !؟ خب چرا :


. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ؟ (آل عمران/4) . .


آيا در مقابل :


. (آل عمران/2) نَزَّلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ؟ (آل عمران/3) . .


خب ، :"کُفر" با چي !؟ با کدام نازله !؟ يا پياده شده !؟ و :"حقِّ" عذاب !؟ و حالا شديدشم بمونه !


صرف نظر از مثلا :


صفريک


بودن مخاطب :"انجيل" !؟ حالا :"توراة"م بمونه ! چه رسه به :"نزل عليک" و بقولي :


تا "دو" نشه بازي نشه !


البته استاد شهيد ، در اثري از آثار بدون استثناء خوبشون ، يعني در پاورقيهاي :"اصول فلسفه و روش رئاليسم" مرحوم علامه ، در بحث :"ريشه"يابي ادراکات و علم هاي حصولي ، دارند به اين معنا که :


لازم نيست آموزگار دو چيز بود ! ميشه آموزگار يه چيزم بود !


که شايد منظور استاد شهيد همون باشه که پيامبر صل الله عليه و اله و سلّم فرموده :


اگر ، و فقط اگر دو چيز باشه ! يکي آموزگار ديگريست !


حالا آموزگار چي !؟ خب مي تونه مثلا آموزگار سند 2030 باشه ! يا مشابه داخليشم ! ولي به کي !؟


خب به اون يکي ديگه ! حالا آيا اون بقولي :


صفريک


ه !؟ خب ! آموزگارش چي !؟ اونم !؟ يا مثلا :"انجيل" ي در دست داره !؟ حالا :"توراة" هم !؟ بمونه ! چه به اينکه بقولي :


اگر ، و فقط اگر دو چيز داشته باشيم ! آنگاه :"نزّل عليک" ي دارد ! ما ! که اندو رو دارد !


حالا :"مکتوب" يا نوشته شدشم بمونه ! باز ! برا فرصتي ديگه ان شاءالله ، که :


در کجا !؟ خودشم :"سه بعدي" شو ! و زمان و صاحب زمانشم بمونه !


تا بعد ، عصر بخير . 


آموزش برنامه : 


بسم . الرّحمن الرحيم ، الحمد لله ربّ العالمين ، الرّحمن الرّحيم ، . . 


نسبت تقارن ميان دوچيز يا دو نيمه  


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ . ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ . ، إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ . ، قَالَ يا بُنَي لَا تَقْصُصْ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


ضمن تبريک بمناسبت نيمه ي ماه مبارک رمضان ، شايد نيازي نباشه که از صلح آقا امام حسن عليه السلام با معاويه گفت ، ولي در مورد جنگ يزيد با آقا امام حسين عليه السلام چطور !؟ آخه حرف شايد اين باشه :


جنگ امام حسين عليه السلام با يزيد !


 


اين با اونکه گفتم فرق داره ! البته نا گفته نمونه که آقا اميرالمومنين عليه السلام فرموده با دو نفر سر :"جنگ" داره ! يکي اونکه ادعاي دروغ داره ، يکيم اوني که در امانت خيانت کنه !


ادعاي دروغ مثل ادعايي که معاويه داشت ، و يکي از سه "جنگ" خليفه ي چهارم ، که در اين يکي آغازگرش بود ، جنگ با دم و دستگاه :"خلافت" در شام بود ، که معاويه راه انداخته بود ، و شام تحت فرمان خلفاي راشدين بود !


ادعاي خلافت معاويه مستند به مثلا :"سقيفه" اي نبود ، از طرف خليفه ي قبليم :"منصوب" نشده بود ، منتخب :"شورايي" هم نبود و به :"اقبال"ي از طرف مردمم نبود ، و صلح امام حسن عليه السلامم بعد ادامه ي جنگ خليفه ي چهارم بود ، که ايشان را جانشين خود کرده بود ، ولي يزيد از طرف خليفه ! اي که خلافت به او واگذار شده بود ، بعنوان جانشينش گمراده شده بود ، هرچند که اين بر خلاف صلحنامه بود .


بعلاوه يزيد بيعت مي خواست بگيره ، مانند مثلا آمريکا ! يا جامعه ي جهاني ! که هرچند مستند به سازماني جهاني باشه ، و بنا بر مثلا :"دمکراسي" ذيحق باشه ، ولي ، صرف نظر از همون "دمکراسي" ، نهايتش حق عدم مخالفت داره ، نه موافقت !


خصوصا که حرف از :"آموزش" ، همينطور پرورشم ، باشه ! که محل بحث من اينجاس .


بعنوان مثال همين سند(آموزشي) 2030 ، که بر فرض اينکه سنديّتيم داشته باشه ، يعني مستند به چيزي باشه که با استناد به اون لازم الاجراء باشه ، براي جامعه ي جهاني ، که خود اين جامعه هم مستند باشه ! باز يه برنامه ي جهاني آموزشي هست !


خب برنامه ي آموزشي يعني چي !؟ يعني در آموزشش پاي آموزش دهنده و آموزش گيرنده ، در ميانه ! يعني يه برنامه ي آموزشي بدون ايندو معني آموزشي نداره !


قبلا گفتم ، اينو که اين اختصاص به مثلا سند 2030 ، نداره ، مشابه داخلي اون ، و همينطور برنامه ي آموزشي داخلي ، و مشابه خارجي اونو هم شامل ميشه ! يعني اگه ما ! يه برنامه ي آموزشي داشته باشيم ، که گفتم تا کنون نداشتيم ! و تا حالا ديگري داشته و يا بعبارت ديگه مثلا :"آموزگار اول" ش يکي ديگه بوده و مثلا :"آموزگار ثاني"شم که ما بوديم ، در مقام خلافت ! يا جانشين آموزشي اون بوده ! ، حالا برفرض که ما يه برنامه ي آموزشي و مثلا برا جهانم داشته باشيم ، باز خارج مثل دانش آموز ماست ! همونطور که تا کنون ما دانش آموز خارج بوديم ! و هنوزم هستيم ! ولو اينکه همنوطور که قبلا هم گفتم ، مانند مثلا :"شيخ الرييس" م ، نه تنها در آموخته هاي ديگري به آموزگاري هم رسيده باشيم ، بلکه احدي مثل ما آموخته را :"رونق"م نداده باشه تا الان !


خب ! تا اينجا حرف از يه برنامه ي آموزشي هست ، يه آموزگارش و يه دانش آموزش !


خب ! دانشِ دانش آموز ، فقط اوني نيست که در برنامه ي آموزشي اومده ! مگه اينکه در برنامه نه تنها آموزگارش ، بلکه دانش اموزشم اومده باشه !


البته برنامه ريز مي تونه آموزگار هم باشه ، البته نه در سند 2030 ! چرا ! خب برا اينکه اين برنامه براي اجرا صادر شده ! و اين يعني مجري مي خواد ! حالا بمونه که اجراش در مقابل چي !؟


استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، در يکي از :"گفتار"اشون يه مقايسه اي دارن ميون روحانيت شيعه و در ايران و روحانيت اهل سنت و در مثلا مصر ، و در تفاوت ميون ايندو دارن که ، يکي در مقابل دولت آزاده و ديگري در مقابل مردم ! چرا !؟ برا اينکه نون يکي رو مردم ميدن و نون ديگري رو دولت !


خب ! اينو برا اين گفتم که موضوع بحثم شامل آموزش ديني هم ميشه ! و يه برنامه ي آموزشي ديني هم يه آموزگار داره و يه دانش آموز .


خب ! مطلبي که امشب ! مي خوام بگم اينه که اين وسط آموزگار :"محور" کاره ! کاره آموزشي ، و محور تقارن دانش و دانش آموز يه برنامه ي آموزشي !


همين ادعايي که امروزه مثلا آمريکا ! داره ! و مشابه هاي داخليش در کشوراي ديگه ! البته آمريکايي که در :"برجام" بود ! که حق داشته باشه برنامه ي اموزشي سند 2030 رو هم گره بزنه به "برجام" !


مشابه هاي داخليشم همينطور ! که ادعاي :"آموزگار" داشته باشن ! چراکه "آموزگار" چه !؟ خودشم :"دين" !؟ و آموزگار که !؟ من !؟خودشم من مسلمان !؟ حالا شيعه ي دوازده اماميشم ! بمونه !


خب ! امشب شب نيمه ي ماهه ! مثل شب نيمه ي يازده ماه سالي که در ماه مبارک رمضانش هستيم ! شب تولد ماهي ! که در نيمه ي دوم اين ماه ، جانشين خورشيدي ميشه که نيمي از پرتو اون پرتو مولود نيمه ي ماه مبارک رمضانه ! به تنهايي ! و دانش آموز ديگرش آقا امام حسين عليه السلام و نه امام ديگر از نسل ايشون هستن !


السلام عليک يا کريم اهل بيت .


به اميد برنامه ي جهاني آموزشي ان شاءالله تعالي .


اللهم عجل لوليک الفرج و . 


آموزش برنامه ي پاياني :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . .



سلام عليکم


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ،  إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيتُهُمْ . ، قَالَ يا بُنَي لَا تَقْصُصْ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . .


امشب مي خواستم از برنامه ي آسماني بگم که با ستاره هاش و خورشيد و ماهش مي تابه به زمين ! ولي بمونه برا يه شب ديگه ، آخه چند تا يادداشت دارم که برام مسئله شده ، مثلا در رابطه با :"نظام آموزشي" و :"جريان انقلابي"ش بعد پيروزي انقلاب .


يادداشت :


نظام رياستي و پارلماني :


ايشان   درخصوصايده » نظامپارلماني«خاطر نشان کردند: اينمسائلرادرمجمعبازنگريقانوناساسيبه تفصيلبحثکرديموبهايننتيجهامروزرسيديم،چراکهمشکاتنظامپارلمانيبرايکشوربيشازمشکات نظامرياستياست. (الف)


پرسشي که مطرحه اينه که آيا نظام آموزشي رياستي ، بشرح ايضا پرورشي آنهم ، با پارلماني آن تفاوتي داره !؟ يعني اگه نظام پارلماني مي شد ، با نظام آموزشي فعلي تفاوتي داشت !؟


يعني پرسش اصلي تر اينه که آيا نظام آموزشي فعلي ، در نظام رياستي ، رياستي است !؟ يعني رييس داره !؟ يا مثل نظام رياستي ! :"ولي" هم داره !؟ البته اگر نظام رياستي :"ولايي" باشه !


چراکه نظام ولايي رياستي هم :"برنامه" اش فرق داره يا "برنامه" ي نظام رياستي ، برنامه ي آموزشي اونم با اين فرق داره !


خصوصي سازي :


ايشانبااشارهبهخطاهايبزرگانجام شدهدرزمينهخصوصيسازي،گفتند: بندهدراينخصوص مکرراتذکراتيداده امکهدربرخيمواردمنجربهاصلاح ياتوقفکارنيزشدهاست،امااصلخصوصي سازي نيازمبرماقتصادوکشورمااستونبايدجلويآن گرفتهشود،بلکهبايدجلويلغزشهاوخطاهادرخصوصي سازيگرفتهشود. (ب)


پرسش مطرح اينه که آيا خصوصي سازي در نظام رياستي !؟ و خصوصي سازي آموزشي هم !؟


جريان (جوان) انقلابي :


حضرتآيتاهالعظمي ايدرپاسخبه يکيديگرازمطالبمطرحشدهدراينجلسه،تأکيد کردند: منهموارهجريانجوانانقابيراتأييدکرده ومي کنم،البتهاينبهمعنايتأييديککارخلافياغلطنيستکهممکناستازتعداديجوانانقلابي سربزند. بنابراينمنخطاراتأييدنمي کنماماجوان انقلابيراحتماًتأييدمي کنمواگرچيزيغيرازاين نقلشد،حتماآنراقبولوباورنکنيد. (پ)


پرسشي ندارم ! چراکه شايد از سر خطا باشه !


اقدام رهبري :


»اقدامبرخي هادرنسبتدادنتصويببرجامبهرهبري«  سؤالديگريکيازدانشجويانبودکهرهبر انقاباساميدربارهآنگفتند:  شماالبتهچشموهوشداريدوهمهچيزرامي فهميد.  درآننامهاي کهدربارهبرجامبهمسئواننوشتممشخصاستکه تصويببايدچگونهباشد. درآننامهشرايطيذکرشده کهدرآنصورت،تصويبميشود.


ايشانافزودند: البتهاگرآنشرايطوخصوصيات اجراواعمالنشد،وظيفهرهبريايننيستکهوسط بيايدوبگويدبرجامنبايداجراشود.


حضرتآيتاهالعظمي ايگفتند: اين بحثکهوظيفهرهبريدراينگونهمواقعاجرايي چيست،مقوله اياست،امامعتقدمدرزمينه هاياجرايي نبايدرهبريواردميدانشودوکاريرااجراکندياجلويآنرابگيرد،مگردرموارديکهبهحرکتکلي انقلابارتباطپيدامي کندکهدرآنجاواردمي شويم.


ايشانخاطرنشانکردند: منبهبرجامبهآن صورتيکهعملومحققشد،خيلياعتقادينداشتم وبارهانيزبهخودمسئواناينکارازجملهبهآقاي رئيس جمهورووزيرمحترمامورخارجهاينمطلبرا گفتيمومواردزياديرابهآنهاتذکرداديم. (ت)


پرسش قابل ذکري ندارم ، مطلب برا چشم و هوشمندش روشنه .


شب بخير .


-----------------------------


زيرنويس :


الف :


رومه ي کيهان ، صفحه ي 11 ، پنجشنبه 2 خرداد 1398 ، 17 رمضان 1440، شماره 22193


ب ، پ و ت :


 


همان رومه ، همان صفحه ، همان روز ، همان ماه و همان شماره . 


همان رومه در همان صفحه ، همان روز ، همان ماه و همان شماره ، تحت عنوان : 


زلال بصيرت 


دارد : 


وضعحوزهوروحانيت،قبلازانقاب


بهگونهايدرمحيطکشوروفضايفرهنگيجامعهوبخصوصدرقشر


روشنفکرترويجشدهبودکهگوياوجودطلبهودرجامعه،بيفايدهوبهنوعي


سربارجامعهاست؛امابعدازانقاب،شرايطيفراهمشدکهتصورآنهمممکن


نبود. مثااينکهطلبهايکتابيبنويسدويکپروفسورخارجيواستادمعروفترين


دانشگاههايدنيا،برآن،تقريظبنويسد،قابلتصورنبود؛يعنيهمينطابيکهآنها


راسربارجامعهميدانستند،دربارهعميقترينمسائلعقليعالم،اظهارنظرکنند


وموردقبولبزرگتريناساتيددنياقراربگيرندوافکارونوشتههايشانبهزبانهاي


مختلفدردنياترجمهشودودردانشگاههايمهمدنيادربارهآنهابحثشود. همه


اينها،شاخهايازبرکاتانقاباساميبودکهبهدستامام )ره( تحققپيداکرد.


ارادهخداوندبراينتحققيافتهبودکهباهمت،اخاصوفداکاريحضرت


امام)ره(،درختيغرسشودکهيکيازشاخههايآن،پيشرفتهايعلميباشد.


امابايدتوجهداشت،آفتيکهکمابيشتماماقوامگذشتهبدانمبتاشدهاند،جامعه


مارانيزتهديدميکندوآنفراموشينعمتهايالهيودرنتيجهمغرورشدنو


تنبليکردناست؛اينآفت،سببافولنعمتوبتدريجازبينرفتنآنميشود.


بايدازنعمتيکهخداوندبهمادادهاست،بهرهببريمودرحفظآنوسپسترويج


آندردنياکوشاباشيم.


فراهمشدنزمينهتحقيق،پژوهشوتفکردرحوزهعلومعقلي،شاخهباريکي


ازدرختتناورانقاباسامياست؛درهيچزمانيزمينهکاردرحوزهعلومعقلي،


بهاينوسعت،فراهمنبودهاست. البتهزمانيوجودداشتهکهدرمنطقهاي،مردم


بهعلومعقليتوجهداشتهودانشمندانبزرگيهمدرآنزمانبودهاند،امااسباب


تحقيقوپژوهش،بهاينسادگيهافراهمنبود.


بياناتآيتاهمصباحيزدي)دامظله(


97/9/ درآيينرونماييازآثاردائرهالمعارفعلومعقلياسامي؛قم؛ 22


زالبصيرتروزهايپنجشنبهمنتشرميشود .__


آموزش برنامه ب :


بِسْمِ اللَّهِ . ، الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (الف) ، . .


نسبت تقارن


 


سلام عليکم ، عصر (ب) بخير .


بِسْمِ اللَّهِ . ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ،  إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ . ، قَالَ يا بُنَي لَا تَقْصُصْ . ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ، . . 


احدعشر و شمس و قمر 


پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرموده : بچه رو تا دوسالگي نزنيد !


نه اينکه بعدش بزنيد !


خب ! در موضوع آموزش ، همينطور پرورشم ، دانش آموز رو چطور !؟


ديگه اينکه خب وقتي :"حرف زدن"م :"زدن" بحساب بياد ! که مياد و خودشم صد رحمت "به تعبير معروف" تنبيه بدني ! چطور !؟


آيا بقول پيامبر : دانش آموز مي دونه که برا چي بهش "حرف"ي زده شد !؟


قبل از :"دوسالگي" شو ميگم !؟  


ناگفته نمونه که "حرف زدن" فقط اوني نيست که به تعبير معروف مثلا :"زخم" ش از "زخم" بدني دردآورتره ، و ماندگارتره ، اگه از يادم بره ، بعبارت ديگه :"تنبيه"ش سختره ، حرف زدن :"تشويق"ي هم که باشه ، باز :


برا چي تشويق !؟ قبل از "دوسالگي" رو ميگم !؟


خب ! با غروب آفتاب امروز ، شبي رو داريم مثل شب گذشته ، همينطور شب جمعه اي رو داريم مثل شب جمعه ي هفته ي گذشته ، در اين ماه .


خب فردا هم جمعه اي مثل جمعه ي گذشته ، که يادآور نخستين جمعه ي اين ماه بود .


شب سوم :


امشب که پنجشنبه شبه ، بعد از چهارشنبه ، سه شنبه ، دوشنبه ، يکشنبه و شنبه شب ، بلکه جمعه شب هفته ي گذشته ، شب جمعه هم هست و آخرين شب هفته هم بهش ميشه گفت ، و در اين ماه سومين شب جمعه و يا سومين شب هفته هم همينطور .


فردا هم همينطور ، سومين جمعه در بازه ي زماني ماه بحساب مياد ، منتها فرقش با دومين جمعه چيه !؟


آيا مثل جمعه ي گذشته ، که يادآور جمعه ي اول بود ، اينم يادآور جمعه ي قبليشه !؟ و همينطور جمعه ي بعديم يادآور جمعه سوم !؟


خب اونوقت :"يادآور" جمعه ي آخر چي !؟ وقتي هر جمعه اي که بياد "يادآور" جمعه ي قبليش باشه !


بعبارت ديگه آيا :"صحنه" عبارته از گذشته و يادآوريش !؟ يا "صحنه" ، صرف نظر از :"ربط" گذشته :


وَ


يادآوريش ! سه :"عنصر" داره !؟ که عبارته از : گذشته ، حال و آينده !؟ بلکه هم :"چهار" تا !؟ که فعلا بمونه !


البته اگه صحنه بر :"محور" حال نچرخه ! بعبارت ديگه :"صحنه" يعني :"حال" ، و گذشته و آينده يعني گذشته ي حال و آينده اش .


حالا اين حال مي خواد در بازه ي زماني روز باشه ، يا هفته ، يا ماه و يا سال .


خب ! برگردم سر فردا ! جمعه ي سوم در اين ماه ، که هرچند يادآور جمعه ي دوم اين ماهه ، ولي :"کار" يا بقولي :"کارايي"ش فقط تکرار "کار" و "کارايي" جمعه ي قبليش نيست ! چراکه اگرم يادآور جمعه ي دوم باشه ، باز فرقش اينه که جمعه ي دوم يادآور جمعه ي اول بود ! نه اينکه هنوزم ، الانم و حالا هم هست !


بعبارت ديگه جمعه ي دوم :"گذشته" ي جمعه ي سوم بحساب مياد ! و اينم بمونه که استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، گفته اند که يادآوري :


زاينده


هم داره ! و کار ختم نميشه به يادآوري !


شب بخير . 


 --------------------------------


زيرنويس :


الف :


اين نازله ، پيش از اين ، البته نه بصورت يه آيه ي مستقل ، نازل شده ، بعد بسم الله سوره ، سوره ي حمد .


در ثاني بعد آيه ي :


الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ


ديگه اينکه بصورت يه آيه ي مستقل ، يه بار و و اونم در اين سوره نازل شده ، يعني در آيه ي سومش .


ب :


مثل :"عصر" ديروز ، که پشت سر گذاشته شد ، که بحثش گذاشت ، که گفته شد :"ياد" آور "عصر"يه که پشت سر گذاشته شده .


البته اگه عصري که پشت سر گذاشته شده باشه ، گفته شد که نخستين عصر باشه ! نه اينکه اونم "يادآور" قبليش باشه و :"به تعبير معروف" دور تسلسل و بعدشم به :"استناد" اون نخستين عصري نداشته باشيم و بلکه :


صفربک


شو داشته ! باشيم ! و نه تنها در :"عصر حاضر" يعني الانم ! بلکه در آينده هم ! که خدا بخواد موضوع بحث الان منه ! ان شاءالله . 


 


پيدا و پنهان جهاني پاياني :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، :"الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ" ، مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ ، (الف) . . . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ، عسق (ب) ، . .


سلام عليکم .


صبح امروزم زنگ زدم به صابکار ، خب بله دوا دکتر جواب داد ، ولي گفتم بهتره امروزم استراحت کنم ، خصوصا در مقابل گرد و خاک و اونم ناشي از برش سنگ و خودشم ابزار و علي الخصوص فارسي برش ، صرف نظر بقيه ي بدن ، دماغه هنوز بحالت عادي برنگشته .


خب شکر خدا فرصتي شد که موضوع :"زيارت" رو پيگير بشم .


منتها يه نکته اي از ديروز مونده و اول اونو بگم :


. ، قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيلٌ لِلْمُشْرِكِينَ ، . .


گفتم که حالا ، که گويا باز بوي :"5+1" مياد و باز :"مذاکره" و کاريم ندارم به اينکه چه :"برجام"يم از آب دربياد !؟ خب اگه معقول ! آمريکا بگه نه تنها منم نقشي در اين داشتم ، بلکه مثلا بقول شيعه ! بگه :"اجماع" جهاني بدون من "اجماع" نيست ! چي !؟


:"حالا" بقول آقا امام حسين عليه السلام :"دين"م بکنار ! البته :"شرع"ش ! نه حتي حسّ!ش ! بقول حسّيّون ، که حکم به الشّرع ، حکم به الحسّم باشه ، که هست ! آخه :"به تعبير معروف" خرد يا عقل بعضيا شايد تو مثلا چششونم باشه و تا بقول مثلا انقلاب صنعتي اروپاي غرب ، يا رنسانسش تا مشاهده نشده قابل قبول نيست ! و بمونه که قبلا گفتم ، در اين ج.ا ، يعني اين وبلاگ ، که "حالا" حرف از بايگاني ، حافظه و بقولي آرشيوشم مي زنه ! که هرچندم روز بروز ظرفيتشم بالا ببره يا ارتقا بده ! هرگز به :"صنعت" ي که در "صنعت" ساخت حافظه ي :"بشر"يم نميرسه ! چه رسه به انساني و آدميش !


:"ياد" بخير ! که گفت : آدم شدن محاله !


حالا بمونه که کدوم :"آدم" !؟ بقول همون سخنراني که گفت : دين جهانيه ! و بمونه که مثل "دو دو تا چهارتا" ! آيا "آدم" بطول عمر حضرت نوح عليه السلامِ !؟ بعد حضرت آدم عليه السلام !؟ يا بيا تا آدم تا زمان ظهورش !؟ بعد آدم در عصر غيبتش !؟ يعني آدم الان ، حالا ! عصر حاضر ! که بقول شيعه اجماع بدون اون اجماع نيست !


خب ! حالا اگه آمريکا چنين ادعايي داشته باشه چي !؟


پنهان نمونه ! که اگه آمريکا مثل گوساله اي ! سخنگوي يکي ديگه باشه چي !؟


جمعه نه و در ايرانم نه ! در شنبه ها و در مهد رنسانس غرب به چي گفته ميشه نه ! به :"سرمايه داري" !؟ و آيا به "سرمايه داري" صهيونيست ! که آمريکا سنخگوشه ! و :"جنگ اقتصادي" راه انداخته !؟ و سرمايه داري فرانسه هم دستشه !؟ و به اشاره ي سر انگشت اونه ! (پ) . 


و اين اختصاص به غرب و اروپا نداره ! حتي در اين :


ج.ا


هم حاکمه ! خب علم يا دانش اقتصادي :"انساني"که گفته ميشه جهانيه ! مثل :"دو دوتا جهار تاي :"رياضي فيزيک"ش ! و حالا بمونه که "رياضي فيزيک" انسانيه !؟ يا "انساني" رياضي فيزيک ! يا :"تجربي" ، يا :"هنر"ي و ديگر و که مثلا در :"دانشگاه" هاي :"نظامي" مطرحه ! جهانيش ! ولو حتي بنام : امام حسين عليه السلام !


خب ! حالا بوش بياد که پنهانِ پيداي آمريکا يعني جهاني ! و شيعه بخواد تو اين هوا نفس بکشه ! حتي با دماغ عاديم ! اونم شيعه امام رضايي !


"ياد" بخير ، باب الجواد :


السلام عليک يا عالم ال محمد عليه السلام ! يا امام غريب ! حتي در اين :


ج.ا


زيارت ، مسجد کوفه :


ورودي مسجد کوفه


خب ، برا خالي نبودن عريضه  ، فعلا اين تصوير رو گذاشتم ، ان شاءالله باز فرصتي دست بده بيشتر ميگم ، هرچه حرف اصليش همون بود که نوشته ي قبلي گفتم ، بقول راهنماي کاروانمون :


مقام


شو ، آخه يکي ازش پرسيد :"مقام" يعني چي !؟


آخه داشت از "مقام"اتي در اونجا بود مي گفت و براي هرمقاميم مي گفت :"پاشيد" دو رکعت نماز بخونيد و شايد به چهل رکعت هم کشيد ! و شايد پرسش ناشي از همين بود !


حالا بمونه نماز زيارت حضرت مسلم بن عقيل عليه السلام ، که بوي کربلا رو به مشام رسوند ، و زيارت جناب هاني بن عروه ، و شايدم مختار ثقفي ! که راهنما گفت به مسجد کوفه اضافه شده ! و دستشويي ها هم در اون قسمت قرار داشت ، نه در مسجد !


فعلا همينقد بگم که در تصوير خانوماي کاروان :"المهدي" ما هم هستن ، خصوصا همسفرم خواهر شهيد کربلاي پنج شهيد احمد رضالو .


تا بعد ياعلي و روز بخير .  


 


 -----------------------------------


زيرنويس :


الف :


در مقابل اين :"منشور" نازله اينه :


إِياكَ نَعْبُدُ وَإِياكَ نَسْتَعِينُ ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِمْ غَيرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ .


و پنهان نمونه ! که در مقابل هر "منشور"ي همينه ! و شامل منشور جهاني بودن آمريکا و پنهونشم ميشه !


ب :


عين سين قاف


پ :


قبلانم پرسيدم که چرا جليقه زدا نميگن چي مي خوان !؟ خب گيريم که سرمايه داري رو نمي خوان ! ولي چي ميخوان !؟ آخه شايد مثل :"ج.ا" در اينجا از آب دربياد ! خواسته ، که منکه يادم مياد :


حکومت اسلامي


بود . 


پيدا و پنهان جهاني :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ، تَنْزِيلٌ مِنَ :"الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ" ، . .


سلام عليکم


الان که آخراي شبه و نزديک ساعت يازده بعد ازظهر يا بيست و سه هست ، و فرصت (الف) ي دست داد که موضوع :"زيارت" رو که در نوشته ي قبلي وعده داده بودم پيگير بشم ، يه مطلبي رو تو رومه ها ديدم که گفتم اين فرصت رو صرف اون کنم بهتره .


مطلب اين بود که گويا :"4+1" باز مي خواد بشه :"5+1" !


خب بله ! بازگردوندن آمريکا سر ميز خوبه ! و ميشه گفت :"گام" مهمي هم هست !


حالا کاريم ندارم به اينکه برگرده چه اتفاقي ميفته که تا حالا نيفته !؟ ولي همينم که برگرده ، اونم برگردونده بشه ! خب کم کاري نيست ! خصوصا اگه بنام جمهوري اسلامي ايران تموم بشه !


يعني نه تنها سه کشور اروپايي ، که بگن با عدم تعهداتشون ! سهيم بودن در اين کار ! بلکه چين و حتي روسيه ، که بگن هيچ مخالفتي با اجراي برجام نداشتن ! هم بگن بي نقش نبودن در اين کار !


کدوم کار !؟ خب برگشتن آمريکا ديگه ! خودشم برگردوندنش ديگه !


خب ! حالا اگه آمريکا بگه ! چي !؟


چي بگه !؟


که اونم نقش داشته ديگه !


پنهان نمونه ! که شايد بگه ! جمهوري اسلامي ايران که هيچ ! سه کشور اروپايم نه ! حتي روسيه و چينم ! بدون اون نتونستن !


خب اين يعني چي !؟ جز :"جهاني" بودنش !


اصلا از کجا معلوم که از اولش برنامشم همين نبوده باشه ! که همه (ب) بهش رسيدن و . (پ) .


--------------------------


 زيرنويس :


الف :


از همون روز اولي که از عراق برگشتيم و يه سرماخوردگي مختصري که داشتم ، بهتر بود برم دکتر تا مثلا خوددرماني کنم ، که اين دفعه جواب نداد .


ولي رفتم سرکار و کار به دکتر کشيد و امروز صبح رفتم بيمارستان شهر اسکو ، نه اينکه شهر ما درمانگاهم نداره ! بلکه دفترچم دفترچه ي :"سلامت"ه .


خب بعداز ظهرم که يه خواب حسابي کرده بودم و گفتم از فرصت استفاده کنم .


ب :


يعني بعد "5+1" ، "4+1" و اين :


ج.ا


که در نوشته ي قبلي گفتم يعني :


ج.ا.ا


پ :


مثل بقول مقام معظم رهبري ، رسيدن ، رسيدن جهاني به :


فشار حدّاکثري


در پناه خداي "رحمان رحيم " شب بخير . 


صبح روز دهم :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . .


سلام عليکم ، پيش از ظهر (الف) تون بخير .


. ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،تَنْزِيلُ الْكِتَابِ . . . . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، . .


ضمن عرض تسليت بمناسبت امروز ، روز عاشورا ، که روز دهم ماه محرمه ، يعني نخستين روز دهم ماه اول سال هجري قمريه ، و حتي روز دهم ماه صفرم تکرارش نيست (ب) ، تکرار روزي ، حتي روز نهم محرمم نيست ! که گذشت !


چي ميخوام بگم امروز !؟ به خودم ؟!


اول اينو بگم که صبح رفتم نون بگيرم ، دوتا از نونوايي هاي اين :


ج.ا


يعني فاز ما ، بسته بود و يکيشم يه لنگه اش نيمه باز به چشم اومد ، به نظر نمي اومد که پختي داشته باشه که يکي با چند تا نون ازش بيرون اومد و رفتم اون طرف .


داشت مي پخت ، ولي مشتري نداشت بجز يکي دوتا جوون سياه پوش ، يکيشون به زبون ما گفت کبلي چند تا مي خواي ؟ گفتم دوتا و خواستم پولشو بدم بهش بدم که گفت :


احساندي


گرفتم قضيه چيه و گفتم به به و خدا قبول کنه ، و داشتم مي اومدم تو راه مي گفتم :


يا قديم الاحسان بحق الحسين !


تو خونه هم گفتم بياييد صبحونه رو با نون امام حسين بزنيم !


خب ، نونو روزانه ميگيريم ، و اي کاش چيزاي ديگه هم بقول آقا اباعبدالله ثاني همينطوري بود ! که وقتي گندم در مدينه کمياب شده و بود به قيمت روز ! گندمانشونو فروخته بودن ، فرمودن نه تنها پول اضافي فروخته شده ها برگردونده بشه ، بلکه موجودي خونه هم به قيمت قبلي به بازار عرضه بشه و در مقابل پرسش از اينکه پس خودمون چيکار کنيم !؟ فرمودن روزانه خريد مي کنيم و به قيمت روز ، مثل ديگران .


خب ، هرچند مسئله ي قدرت خريدم مطرح بشه ، ولي مايحتاج روزانه ي ديگران که تو خونه :"انبار" نميشه !


خب ! چي مي خواستم مطرح کنم !؟ امروز !


پيش از ظهر ؟ که به الان و بعد نهار کشيد ؟ البته نه نهار نذري و احسان و . شکر خدا !


يا ابوالفضل !


قضيه اينه که يه حرفي از ديروز بعد از ظهر "انبار" شده و گفتم :"تخليه" کنم ! انباري رو ديگه !


حالا بقولي :


ذهن


رو ، يا بقول استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون :


حافظه


اونم اينکه در يکي از سخنراني هاي ديروز که از تلويزيون پخش شد ، گفته شد دين :"جهاني"ه ! حالا کاري ندارم که گفته اين بود !؟ يا نه ! جهاني :


خواهد شد ! در زمان ظهور !


در مانند مثلا همين :"بعد از ظهر" روز ! که قبل از ظهرم داشت ! و اينو برا خالي نبودن عريضه گفتم ! ان شاءالله در اين :"دوره" به سوره ي جمعه که رسيدم بيشتر ميگم ! که در اون سوره حرف از نماز در :


يوم الجمعه  


هست ، مقصود نماز ظهره !


خب ! دين جهاني مثل چي !؟


آخه سخنران ، اونم در سيماي جمهوري اسلامي ايران ، حالا بمونه بقول مثلا :"سيد" :


قلب يا مرکز جبهه ي مقاومت !


 گفت مثل :


دو دوتا جهارتا !


حالا با دوي :"تکرار"ي کاري ندارم ! ولي اولي رو از کجا آورده !؟ آيا از يک بعلاوه يک !؟ و صرف نظر از دومي اينم !؟ آخه :


يک يکي يک تا !


ميشه ! تو ضرب ! که گفته شده نوعي جمع ، يا بعلاوه هست ! و حالا :


صفر صفر تا صفر تا !


شم بمونه !


که از قضا بقولي :"اصلي" ترين جهاني اينه ! امروز ، حتي امروز ! و حتي ظهرم ! چه رسه به پيش و پس يا پس و پيشش !


آخه سخنران حرفاي ديگه هم زد و گفتم "اصلي" ترش "تخليه" بشه ! از انباري ديگه !


مثلا يکي از حرفاشم :"تصديق" بود و مثلا تصديق اديان قبلي ! يا پيشين ، پيش از دين بعدي !


خب دين :"ظهر" اين دو چي !؟ مثل صبح و عصر ظهر يا روز !؟  


مثل امروز !؟ يا بعبارت ديگه :


اليوم !؟


-------------------------------


زيرنويس :


الف :


بعد صبحونه دختر خونه با مادرش رفتن که با برادرش و همسرش برن تبريز ، برا ديدن دسته .


خب گوشيشم با خودش برد ديگه ، پس وقتي چشتون به اين نوشته مي افته ، الان و پيش از ظهر نيست ، مونده که برگردن و از اينترنتشون منم استفاده کنم و اينو بفرستم ان شاءالله .


که شکر خدا الان ، که از :


ظهر


گذشته برگشت و .


پسر خونه هم که قبلا رفته به شهرمون ، به وطن ! طبق معمول همه ساله در تاسوعا و عاشورا ، گوشيشم :"همراه"شه !


ب :


مثل دهه دوم ماه صفر ، روز اربعين ، که روز دهه ي دوم ماه بعديشم تکرارش نيست . 


بِروزِ پاياني :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . .


سلام عليکم !


. ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ ، (الف) لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ ، وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ، لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ، فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِمْ سَيلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتَي أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ، . .


بخدا اگه بريده شه دستام ، برنمي گردم از دينم (ب) .


ميگم اگه يکي (پ) نبود ، مثلا مثل من ! اونوقت مثلا صابخونه ي ما به کي مي گفت :


خونه رو تخليه کنيم !  


به خودش ؟!


حالا بمونه که برا چي !؟ و اونم واسه ي اينکه انباري رو اگه تخليه نمي کنيد ! که تو قرار داد خونه رو با انباري کرايه داده !


راستي علما يا دانشمندا و مثلا بقولي :"فيلسوف شهير" ي به کي ميگه :


چرا مسيحي نيستم !؟


به يکي مثل خودش !؟


حالا بمونه که به همون :"قول" به کي گفته :


احمق !


آخه بهمون "قول" ! به خودش که نگفته ! حالا کدوم خودش !؟ بمون !


آخه اونکه به نه تنها :"ولايت فقيه" ، امام و پيامبرش ، بلکه به خداشم نگفته !


خب با :"پارادوکس" ي که مطرح ! کرده حتي :


خود


يم نداره ! چي ميگم با خودم !؟


خوديم نداره ! چه رسه به ولي فقيه ، امام ، پيامبر و خدا !


آخه ! بقول مثلا کتاب :"تئوري طبيعي مجموعه ها" ي :"ستاد انقلاب فرهنگي" اين :


ج.ا


اونوقت :


آب در هاون کوبيدن


ه و يه چيزي لازمه که توش کوبيده بشه ! بعبارت ديگه توش گذاشت ، ولو يه حرف ! و بقول خدا ! :


دميد توش !


اونم نه دم مسيحايي ! بلکه :


من روحي !


خب ! فردا روز :


ديگر


يه و وارد شدن در اون روز زباني سجّادي مي خواد و يا زينبي !


باز ! فردا پرچما ، کتلا و . برافراشته ميشه و :


هل من ناس . .


باز ! بچشم مياد !


باز ! فردا شيپورا ، طبلا و . بصدا درمياد برا برخورداران از نعمت گوش ! که اگه مثلا بيمارن و در بستر ، که همراه بشن !


باز ! فردا صداي شيشه لرزان خانه ها شيشه هاي کاخ سرخ و سفيد :


شرق و غرب


رو مي لرزونه ! که در کاخم اگه يکي (ت) هست ، همراه کنه ! بروز کنه !


السلام عليکم يا عباس بن علي بن ابيطالب عليه السلام


-------------------------------


زيرنويس :


الف :


نه ! مثل :


الله احد


و :


الله الصمد


بازم :


الله لم . .


ب :


آقا ابوالفضل عباس بن علي بن ابيطالب عليه السلام .


پ :


آقا امام باقرالعلوم ال محمد عليه السلام فرموده :


اگه يکي بود براش مي گفتم ، از کلمه ي :"صمد" ، همه ي علوم رو !


حالا بمونه که مقصود از علوم يا دانشها چيه !؟


آخه شامل مثلا بقولي :"رياضي فيزيک"م ميشه !؟ يا بقولي منظور از علوم مثلا علوم :"حوزوي"ه و در :"کنار" علوم مثلا :"دانشگاهي" !؟ و . !


بگذريم ! آخه مي خواستم بپرسم تو "حوزه" چه علم يا دانشي :"تفقّه" ميشه و خروجيش :"فقيه" ه !؟


خب :"ديدم" گفته ميشه :


علوم ديني !


و بقولي :"جداي" از علوم ديگس !


ولي برا اين گفتم ! که ولي چي !؟ ولايت رو ميگم !؟


آيا تحت علوم ديگه يا علوم ديگه تحت اون !؟ يا در کنار ! ولو :"يکي" ديگه !؟ يا بقول آقا ابا عبدالله عليه السلام ، در پاسخ مکتوب به پرسش مکتوبي از کوفه :"صمد"ي ؟ يعني :


. ، لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ ، وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ .


ت :


همون زيرنويس (پ) .


فقط از خودم مي پرسم اينکه :


اگه يکي بود . .


يکي تحت مثلا ولايت من يا من تحت ولايت اون ، يا در کنار من !؟ 


بسم الله الرحمن الرحيم .


انه فكر و قدر                      سوره ي مدثر 


بيست سوم آبان هزار و سيصد و هشتاد و چهار هجري شمسي . 


---------------------------------------------------------- 


نوزده دي هزار و سيصد و نود و شش هجري شمسي : (توضيح) 


. ، عَلَيهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ، . . 


صدق الله علي العظيم و صدق رسوله 


---------------------------------------------- 


توضيح : 


بعد :"هفت دي" هزار و سيصد و نود و شش هجري شمسي . 


هشت هشت نود ! و هشت :


سلام عليکم


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، حم ،  وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ، إ . .


غروبي از سر کار که اومدم خونه ، هيشکي خونه نبود ، البته بقول پيامبر سلام يادم نرفت !


پسر خونه که سرکار بود ، نوبت بعد ازظهر بود ، ولي دختر خونه مادرشو برده بود تبريز ! دکتر ، دوش که مي گرفتم اومدن ، اولين چيزي که حاج خانم گفت ، البته بعد سلامي که رد و بدل شد ، اين بود که بلاي پنجاه تومن کرايه ماشينشون شده و . !


پيامبر صل الله عليه و اله : نعمتان مجهول(الف)تان ، . (ب) و . .


ولي ! برا من اين جالبتر بود که نزديک به پنجاه تومنم پول چي ميگن :"ويزيت" دکتر رو داده بودن ! آخه دفترچه ي :"سلامت" بي دفتر چه ! و دکترم در آمن و امان ! و در امنيت کامل !


آخه اين فرق داشت با اون مسافرکش ! اون نهايتش چقد کار مي کنه ، از صب تا شبم که مسافرم داشته باشه !؟ خب بله اينم در امن و امان ! و برخوردار از نعمت امنيته ! ولي امنيت برا يه کارگر مثلا ساختموني ، مثل ما ، حتي با امنيت برا يه بساز بفروشم نه ، بلکه مثلا همين صابکار ما هم فرق داره ! که يه مغازه داره مي سازه و بقولي نصف نصف سود ميبره با فروشش !


حالا :"به تعبير معروف" تو خود بخوان حديث مفصل از امنيتي که يه سرمايه دار آنچناني برخورداره و دست به سياه و سفيدم نمي زنه ! و پولش داره پول مياره ! حتي تو مثلا :"تحريم" ! اگه "تحريم" براش زمينه ي پول در آوردن بيشرم نداشته باشه ! و مثلا گفته بشه تحريم براي اون بيشتر محروميت داره !


بعد نماز مغرب که نشسته بوديم پاي تلويزيون و خبراش ! خصوصا اقتصاديش ! دختر خونه گفت گوش کنين ! بعد اوني رو که تو گوشيش ديده بود برامون گفت !


از پولي که بعضيا به دکترا دادن که .


مي دونم چرا :"ياد" حرفي افتادم که سر نهار ، که اومده بودم خونه بخورم ، تو تلويزيون (پ) گفته شد افتادم ! که شيعيان علي در اين دنيا .


حالا بمونه "به تعبير معروف" : مقرّبتر ، که جام بلا بيشتر نصيبش ميشه !


راستي بقولي :"9/9/99" چي چي ميشه !؟ چي !؟ تو ايران !؟ مگه اين :"ج.ا" لبنان يا عراقه !؟


راستي ! از :"هفت دي" اونجاها چه خبر !؟ آيا بقول رومه اي اونجا هم :"فتنه" شد و :"مطالبات برحق" تحت الشعاع که نه ، بلکه قابل :"ذکر"م نشد ! که بهش فکر کرد !؟


خدا بگم اين صهيونيست جهاني رو چه بکنه که آمريکاش و مثلا مرتجعاي منطقه اي اون باز کارشونو کردن و از ياد رفت مطالبات !


البته نه خيابونيش ! بلکه . !


ميدونيد فرق بقولي :"ناآراماني" هاي مثلا فرانسه با عراق چيه !؟ هيچي ! جفتشم خيابونيه ! در حاليکه عراق :"مسجدکوفه" داره ! ولي فرانسه :"کليسا"شم نداره ! که برن اونجا حرفشونو بزنن ! نه تو خيابون ! که بهشون گفته بشه : از راه سازو کارهاي قانوني وارد بشن !


سازو کارايي که همش ساخته ي سرمايه داريه ! سرمايه داري غربي ! نه ساز و کار ديني ! که توش مثلا :


هشت هشت نود ! و هشتم


پيدا نميشه ! چه رسه به :


نه نه نود و نه !


راستي ياد!م رفت بگم ! که اگه خدا اين نعمت يادآوري رو بگيره ! اونوقت :


من فکر مي کنم


يعني چي !؟


خدايا شکرت ! سجده بر درگاهت ! پيشاني بر خاک .  


شب بخير !


-----------------------------------


زيرنويس :


الف :


حالا در مقابل :"معلوم" يا :"معقول" بمونه !


ب :


صحت


و بعد بقولي :


امنيت !


پ :


اونم برنامه اي با نام : سمت خدا ! 


---------------------------------- 


بعد نوشت : 


خب بازم ياد!م رفت که بگم : 


برنامه ي :"بدون توقف" ! تلويزون اين : 


ج.ا 


يه مطلب ! ي داشت تحت عنوان : 


فرزند آوري ! 


زيارت پاياني :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، حم ، وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ، إِنَّا جَ . .


سلام عليکم ، شب بخير و (الف) .


فکر (ب) مي کنم گفتم که مسجد کوفه هم بوي مدينه (پ) ميده ، و هم بوي کربلا ، حالا ديگه چي !؟ بمونه برا فرصتي که ان شاءالله دست بده ، همينقد گفته باشم که بعد نجف ، که يکي از برنامه هاش (ت) ، در سه روزي که اونجا بوديم ، رفتن به کوفه و مسجد کوفه بود ، سه روزيم در کربلا بوديم و رفتيم سامرا و بعدشم کاضمين و راهي مرز مهران شديم و بازگشت به وطن ، ايران (ث) .


خب ، با اينکه با زيارتي که نه تنها در سامرا ، بلکه در کاظمينم نصيب شد ، يعني زيارت آقا امام محمد بن علي بن موسي عليه السلام ، ولي از وقتي که از مرز عراق گذشتيم ، دلم مي خواست ، يعني دلمون مي خواست که اي کاش بعد زيارت آقا امام حسين عليه السلام ، زيارت آقا علي بن موسي عليه السلامم نصيب مي شد ، که نشد !


السلام عليک يا علي بن موسي عليه السلام .


خب ! ما که تو خوابم نمي ديديم بريم عراق و نجف ، کربلا ، کاظمين و حتي سامرا هم ! اون دختره ! هزينه ي تحقق اين رويا رو داد و نميشد که بگيم هزينه ي يه مشد رو هم بده ! همين زمستون گذشته بود که فرستادمون مشد ! خب ! :"به تعبير معروف" در ديزي بازه ، حياي گربه کجا رفته !؟


چرا !؟ خب ، همونطور که قبلا هم گفتم ، شيعه ي هشت امامي نداريم ، و امام هشتيما دوازده امامين .


نمي خوام بگم زيارت امام رضا که نصيب بشه ، زيارت امام زمان نصيب شده ! ولي ! اگه گفته بشه ، که ميشه ! و ادعاشم "به تعبير معرف" :گوش فلکو کَر ، شايدم کُر کرده ! که عصر عصرِ علم يا دانشه و تعبيراتي ديگه اي که ازش ميشه ، مثلا عصر :"فناوري اطلاعات" ، "ارتباطات" ووو ! خب عصر عصرِ آقا عالم ال محمد عليه السلامه ! مگه اينکه :"ادّعا" قيام ، برپايي و به تعبير ديگش :"انقلاب" شم باشه ! که هست ! که اونوقت بله ! عصر عصرِ آقا قائم ال محمده !


خب اين يعني چي !؟ يعني عصر علم و دانش و تعبيراتي که ازش ميشه رو :"مدّعي" پشت سر گذاشته ! بعبارت ديگه حالا ديگه نميگه :


من فکر مي کنم !


بلکه ادعاش اينه که :


من تعقّل مي کنم !


من حکم مي کنم ، من فرمان ميدم ، و خلاصه ي کلام من عمل مي کنم ! اونم نه فقط پيش خودمو بقولي تو :"ذهن" خودم ! بلکه بيرون و خودشم دسته جمعي ! نه فرادي !


حالا کجا !؟ تو مثل مدينه !؟ يا مسجد کوفه !؟


کافيه يکيشو بعنوان مثال يکي بگه ! خب بله حضرت سلمان عليه السلام مي تونه ادعاشو داشته باشه ، که وقتي از طرف خليفه ي دوم به :"حکم" راني مدائن منصوب ! شد ، و البته پس از اينکه آقا امام علي عليه السلام بهشون گفت برو و رفت اونجا ، ايشون مي تونن بگن که به :


سيره پيامبر


عمل کردن و نرفتن به مثلا :"دارالعماره" يا مثلا :"فرماداري" امروزيش !


البته اينا هنوز ، يعني در زمان خليفه ي اول و دوم ، جا باز نکرده بود ، و در زمان خليفه ي سوم باب شد و بنيان گذارکاخ فرمانروايي يا حکمراني رو هم معاويه بود ! و تا امروزم پا برجاست ! يعني يکي نمي تونه بگه که بجز :"مسجد کوفه" يه حاکمي ، فرمانروايي مسجدي رو محل قيامش ، برپايش قرار داده ، يعني بقول آقا اباعبدالله عليه السلام :


به سيره جدّ و پدرشو !


حرکتي کرده ! ولو اينکه حتي شيعه آقا امام هشتمم باشه ! و به زيارت ايشونم رفته باشه !


ناگفته نمونه که اين اختصاص به حاکم يه مثلا کشور نداره ، حتي حاکم يه محله ، يه خونه و اصلا ! خودشم ! (ج) همينطوره ! اينکه گفته بشه مثلا :


من حکم مي کنم !


که اختصاص نداره به يه کشور ، و مثلا استانشو و شهرستاشو و محله اش ! و حتي خونه اي تو اون ! محله هم ! ما دستکم به اعضاي حسيمون فرمان که ميديم ! خب فرمانده کيه !؟ من ديگه !


خب ! نقله که آقا امام رضا رو مي بردن ! به خراسان ، يه عده اي ! حالا چند نفرشون بمونه ! قلم بدست ! حالا مثلا شمشيرم داشتن يا نه بمونه ! تو نيشابور جمع شده بودن ! با مثلا شمشيراشون نه ها ! و به آقا گفتن يه چيزي براشون بگه !


چه کشيدي آقا ! اونوقت بمونه ! ولي در مقابل آقا سنگ تموم گذاشتي و گفتي :


کلمه ي لا اله الا الله شرط داره و شرطش :"من"ه !


خب ! کدوم من!؟ آيا مثل همون مني که پيامبر گفت : انا مدينة العلم و علي بابها !؟


يا مثل همون مني که آقا اباعبدالله گفت :


مثل مني با يزيد بيعت نمي کنه !


آخه :"من" شامل نه تنها مثلا :


من فکر مي کنم


م ميشه ! بلکه شامل :


من حس مي کنم


و مثلا مي بينمم ميشه ، حتي لمس مي کنمم !


شب بخير !


--------------------------------------


زير نويس :


الف :


ضمن عرض تسليت بمناسبت آخر ماه صفر ، حلول ماه ربيع رو تبريک عرض مي کنم . 


هشت هشت نود و هشت سوريه ! :


. ، فَإِنَّمَا يسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يتَذَكَّرُونَ ، فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ .


سلام عليکم ، روز بخير و (الف)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، حم ، تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ، إ . .


اشاره :


امروز زنگ زدم به پسره (ب) و پرسيدم موافقي استراحت کنيم ؟ از خدا خواسته گفت آره !


البته ، با اينکه بدن و اونم تو سنّ نزديک به هفتاد ، خودشم شمسي ! قمري که هفتاد پر شده ، بدش نمي اومد از استراحتي بعد سيزده روز کار و خودشم پشت بند کار قبلي ، ولي مي خواستم اين نوشته به شب نمونه ، آخه موضوع :"ناآرامي" تو :"خط مقدم مقاومت"م که باشه ، باز چيزي نيست که بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم ، صبح کني و بفکرش نباشي ! و اسمتم بذاري مسلمون !


خصوصا اگه اين "ناآرامي" ها بقولي :"پرفکني"ش در انتظار نه تنها سوريه ، بلکه ان شاءالله يمنم که داره خلاص ميشه هم پيش بيني ميشه کرد ! و باز . (پ) .


خب ! انشاءالله ميرم و ميام و خدا بخواد تا شب وقت دارم .


-------------------------------------


زيرنويس :


الف :


عرض تبريک بمناسيت امروز ، جمعه و نخستين جمعه ي ماه ربيع .


ب :


وسطي ، که کارخونه رو ول کرد و باز اومد باهم کار مي کنيم .


پ :


تو هفته ي گذشته ، يه :"خبر" گزاري ، خبري داشت از :"زدن در مسجد" و فتوي هم براش داشت !


خب ! زدن دَرِ ساختار مدني غربي چي !؟ خب ! نه تنها معلوم ! بلکه معقوله که :"وهن" دين يا اسلام نيست !


و نيازيم به نه تنها آيه ، بلکه :"روايت"م نداره !


خصوصا نه اين :


ج.ا


واسه اينکه حتي تو عراقم که :"ج.ا" گفته نشده ! چه رسه به لبنان ! که مثلا مسجدي آتش زده بشه ! يا به امام حسين حرفي زده بشه و .


تو سوريه هم همينطور ! تو يمنم همينطور ، ووو ، از ساختاري ديني يا اسلامي که حرفي زده نشده ! تا حالا ! بعدشم که برفرض زده بشه چي ؟ آيا جز مثل اين :


ج.ا ؟


خب ! اگه زدني باشه ، اين :"جا" ، يعني تو ايران که زده ميشه ! که اگه مثلا حوزه هاي قم ، مشهد وووش ، حتي از حوزه ي نجف هم سرتر نباشه ، دستکمي از اون و مانندش در جاي ديگه هم نداره !


بد نيست يه :"ياد"آوري همينجا داشته باشم که تا حالا در اينجا ذکر نکردم !


بله ، قبلا گفتم که قبل از راي گيري دوازده فروردين هزار سيصد و پنجاه و هشت ، استاد شهيد مرتضي مطهري اومدن تو تلويزيون و گفتن :


منظور و مقصود حضرت امام رو از :"جمهوري اسلامي" نمي دونن .


و بعدشم در مورد "جمهوري اسلامي" توضيحاتي دادن که قبلا گفتم ، ايني امروز مي خوام بگم و تا حالا نگفتم اينه که خب ! استاد :


از ساختار مدني ديني يا اسلامي چه خبر !؟


اين پرسشي بود که اونوقتا ، حتي براي ايشونم پيش نيومد ، که از حضرت امامم بپرسن ! چه رسه به امثال من ! که مثل ايشون گوش سپرده بودن به آنچه که حضرت امام مي فرمايند .


حالا ما انتظار داشته باشيم که حتي در نجف هم پرسيده ميشد !؟ وقتي ساختار :"ج" در عراق گذاشته شد !؟ چه رسه به لبنان و سوريه و بعدشم انشاءالله يمن !؟ که :


ساختار قانوني


دارن !؟ و صهيونيست جهاني ، با عواملش ، آمريکا و اروپا و خصوصا انگليس ، فرانسه و . ، و مرتجعين منطقه ، که نژاد پرست تر از حتي اسرائيل هستن ! خب ژن برتر سعودي يعني چي مثلا !؟ و عوامل شرقيشم ! خب برا اينکه چه :"ساختاري" دارن !؟ جز "ساختار" خودشم علمي ! جهاني !؟ بقولي :"همش"ون حتي ساختار علمي و معقول خودشونم قبول ندارن که يکي تو منطقه داشته باشه و منتظرن يکي تو خيابون راه بيفته ! که سوار کار بشن ! و :"ساختار شکني" کنن ! ساختار خودشونو !


مگر اينکه گفتم يه پسوندي داشته باشه و مثلا پسوند ديني و ساختار ديني به آتش کشيده بشه و اهانت بشه ! پسونداي ديگه هم همينطور ، يکي پسوند مثلا غربي عامل ريختن به خيابون ميگه ، يکيم ميگه اينا رو مثلا کومونيستا راه انداختن !


همونطور که تو اين:"ج.ا" هم گفته ميشه .


در حاليکه صرف نظر از اينکه شيطون ميگه تو چرا گوش کردي !؟ خب تا يکي راه نيفته تو خيابون ، اون مي خواد سوار کي و چي بشه !؟


نه اينکه پس هيشکي راه نيفته ها (ت) ! حرفي نزنه ها ! و خلاصه کاري نکنه ها ! و بقولي منتظر ! بود ها ! ووو


ولي :"حرکت"ي داشت در چه :


ساختاري !؟


آيا در ساختار جهاني و اشکال مختلفش !؟ خوشم علمي و حتي معقولم ! يا نه ! در اينم نه ! بي حرکت دستا بالا !؟


آخه بقول شهيد محراب :"مسجدکوفه" مردم ناچار از ساختارن ! ولو ساختار :"جور" !


فقط از"ياد" نره که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم گفته :


ملک با کفرم مي مونه ، ولي با ظلم نمي مونه !


اينو برا اون ساختار شکني ميگم که ساختار خودشم قبول نداره برا همه ! جالبترش اينکه منجمله برا خودش ! که واقعا شنيدنيه ! شايدم به تعبير معروف :"أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ"ش برا مدعيان پيرو حضرت موسي عليه السلام ، که يه چشمشو بهوشون نشون داد ! آخه ديدنيه ! که چطور ساختار شکني مي کنن ! اونم ساختار علمي و بقوليم :"دانش بنيان" خودشونو !


يادشون ميره که :"تهي" شون نه تنها پُر ! بلکه صمديم ميشه !


پرسش يا شبهه ب :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيةِ ؟ . .


سلام عليکم ، شب بخير .


ضمن تبريک بمناسبت پيروزي تيم فوتبال ساحلي قهرماني دوباره ي اونا ، خب ! امشب باز برنامه ي :"بدون توقف" که چند شبي :"متوقف" شده بود ، پخش شد و هرچند تازه از سرکار برگشته بودم و خوبه که نرفته بودم دوش بگيرم ، نشستم و نيگا کردم .


خب ، بد نبود ، خصوصا اون پرسشي که يکي از خواهران پرسشگر مطرح کرد و در جمع بندي کارشناس دعوت شده به برنامه ، در پاسخ ، ضمن اينکه خودشونم آماري (الف) نداشتن ! از پرسشگر پرسيدن برچه استواره پرسش ايشون !؟


حالا بمونه که ايشون ، پاسخگو ، پاسخ خودشون با فرمايشي از حضرت امام (ره) آغاز کردن ! که از قضا جان کلام پرسش پرسشگر همين بود !


خب ! کجا بودم !؟ يا بوديم !؟


گفتم حرف زدن پس از يادآوريه ! که شامل پرسش و پاسخم ميشه !


و گفتم حرف زدن از يادآوري چيزي که مثلا ديديم با چشمون ، يا مثلا با گوشمون و با اعضاي حسي ديگه ، حالا بمونه که پس از حس به حافظه سپرده ميشه !؟ يا . !؟ که قبلا بحثشو مطرح کردم ! و فقط همينقد بگم که من نديدم عالم يا دانشمندي ، چه حوزوي و يا دانشگاهي ، که شامل کارشناس دعوت شده به برنامه هم ميشه ، حرفي از جمعي حواس زده باشه ! حتي حرفي از بقول آقا :"امام صادق" عليه السلام :


. ، إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى .


زده باشه ! يعني :"امامت" اونجه که بچشم مياد ، يا بگوش و اعضاي حسي ديگه ! و اينو برا اون گفتم که در برنامه حرف از مثلا :"امام جماعت" زده شد و بار معنايي :"امام" ! (ب)


خب ! فکر مي کنم اينم گفتم که يادآوري فقط يادآوري جهان خارج ، بيرون و . نيست ! حتي خود يادآوريم بياد! مياد ! چه رسه با بقول مثلا استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون :


زاينده


ش ! حالا بمونه بعدش ! بعد فکر رو ميگم ! که . !


مثل همون حکم يا فرماني که اون پرسشگر ، خواهر ، با آوردن اون فرمايش حضرت :"امام" (ره) صادر کردن و بقولي :"کنش"ي نشون دادن ! که به چشم کارشناس پاسخگو هم نيومد ! که بيادشونم بياد و . !  


خب ! پرسش !؟


چند نفر از بينندگان برنامه کم شدن !؟


مسئله چي !؟ مسجد رو ميگم !؟


آمارشو کي !؟ و کجا !؟ ميده !؟ اونم وقتي بچشم ، گوش و . نيومده باشه !؟


همين ! گفتم که امشب بگم که اينم گفتم ! که يادآوري فقط بچشم ، گوش و اعضاي حسي ديگه اومده رو شامل نميشه ! شامل ذکر ، فکر و . م ميشه ! که به حافظه سپرده ميشه !


منجمله همون ذکر و فکري که همون پرسشگر ، خواهر ، بعد آوردن اون فرمايش حضرت امام (ره) داشتن و اون وا :"کنش" رو نشون ! دادن !


ناگفته نمونه که ، همونطور که قبلانم گفتم ، مجري پرسشگر ! برنامه هم :"شفاف" سازي نکردن ! پرسش اون خواهرشونو !


--------------------


زيرنويس :  


الف :


حالا از کي !؟ و از کجا !؟ بمونه !


آخه آدمو ياد آمارايي ميندازه که ميدن ! در حاليکه کي و کجا آمار ما رو داره !؟


خب ! چرا نداره !؟


ب :


:"ولي" و :"بشرح ايضا" ولي :"فقيه" هم همينطور ! که در برنامه ازش گفته شد و . !


راستي امامت جزو اصول دينه !؟ يا فروع !؟ و . !


چرا ! بمونه !


 شب بخير . 


پرسش يا شبهه ؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ، كَلَّا . لَئِنْ لَمْ ينْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيةِ ، نَاصِيةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ، . .


سلام عليکم و تبريک بمناسبت امروز ، جمعه .


سجده گاه :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ، فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ ، . .


يادآوري :


گفته شد که پرسشي مطرح شد (الف) که شبيه اونو تو کتابي که گفتم ديده بودم (ب) ، با اين تفاوت که تو اون کتاب :"به تعبير معروف" اَنگِ :"شبيه" هم بهش زده شده بود .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ، . ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ، . .


خب ، چند روزيه که اون برنامه ي تلويزيوني پخش نميشه ، البته نه "به تعبير معروف" زنده ي اون ! مثل همين حرف زدن ما ! که يه چيزي رو که به حافظه يا به تعبير معروف :"بايگاني" سپرده شده و يا بقولي :"آرشيو"ي رو بياد مياريم و بعد به زبون مياريم ، حالا بحکم عقل و بعد اينکه بهش فکر کرديم !؟ يا بفرمان دل يا قلب و بياد ! اونکه حسش کرديم !؟ بمونه !


. ، هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ ؟ . .


ان شاءالله در فرصتش بيشتر ميگم ، فعلا همينقد ناگفته نمونه که طرح پرسش بستگي داره به اين دو ! که دنبال چي هستيم !؟ آيا معقولي که فکرمون مشغول کرده !؟ يا مسئله اينه که اوني که بياد اومده ! چيه !؟ مثلا ديدنيه !؟ يا مهمون گوشمون بوده و شنيدنيه !؟ و يا به خدمت ديگر اعضاي حسيمون رسيده !؟ مگه اينکه گفته بشه علاوه بر اعضاي حسي پنجگانه ، يه عضو ديگه هم داره بدنمون ! و از اونم پذيراي چيزي ديگه اي هم از جهان خارج هستيم ! و سلام عليک ششمي هم داره بدنمون ! که اگه هم داشته باشه ، باز فرقي نداره تو اوني که بياد مياد ! و مي خوايم ببينيم ! اون چيه !؟ و بعبارت ديگه آفريده ي کدوم عضو و حسشه !؟


خب ! پسره زنگ زد که يه جايي ماشينش گير کرده و برم ، برم و ان شاءالله برگشتم . 


-------------------------------


زيرنويس :


الف :


در برنامه ي :"بدون توقف" تلويزيون يا سيماي اين :


ج.ا.ا


ب :


در مجموعه سخنراني هاي آقاي محمد تقي مصباح يزدي ، قبل از نماز جمعه ي تهران ، که بصورت کتابي جمع آوري شده ، تحت عنوان :


کشور داري


که در اونجا هم پس از اينکه گفته شده جامعه امروزي مثل مدينه ي زمان پيامبر نيست ، که محدود و امورشم محدود بود ، که مثل اونوقت اداره اش کرد !


ناگفته نمونه که براي اداره ي جامعه ي امروزيم ، در اونجا گفته شده که هيچ برنامه اي در کتاب خدا و روايات (پ) نداريم ! (ت)


البته در برنامه ي تلويزيوني :"بدون توقف" ، هرچند به اين صراحت گفته نشده ، تا بحالش ، ولي گفته هم نشده که براي مسجد آيه و روايتي داريم ! که مسجد محل اداره ي حتي محله اي هست ! چه رسه به شهر و کشور ، حتي جهان !


در حاليکه هست و نيمي از کار اداره ي جهانم بستگي داره به محل اداره اش ! چه رسه به کشور ، شهر و محله اي تو اون !


بالاتر از جهان ! يعني جهان خارج ! چراکه در جهان داخل يا درون ما هم جايي هست ! که نه تنها جاي دريافت ما از جهان خارجه ، بلکه محل بقولي :"ارزش افزوده" بر اونم هست ! و محل بحث اولي من اينه ! که نيمه ي ديگر اون :"نيمه" اي هست که گفتم ، خودشم نيمه ي اول ! وگرنه در مثلا :"مدينه" و مسجدشم که فقط پيامبر نبود که اونجا اداره کنه ! حالا اداره ي ايران و مصر و حتي قسمتي از اروپا هم بمونه !  


پ :


بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم :


ثقلين !


بعبارت ديگه :"ماترک" ايشان براي ما ! حالا چه ماي عاقل که بخواد بدونه ، و چه عارفش ! که بخواد يه معرفت يا شناختي داشته باشه ! مثلا يه ديده از کتاب خدا ، يا يه شنيده از پيامبر خدا !


ت :


مي مونه :"اجماع" ، حالا چه بقول شيعه ، و چه به اصطلاح اهل تسنن ! چراکه اينم فرقي نداره ! براي اوني که مي خواد بدونه يا شناختي داشته باشه ! 



قلمرو مسجد قسمت دوم :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . ، ن وَالْقَلَمِ وَمَا يسْطُرُونَ ، . أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، . .


قلمرو حافظه :


سلام عليکم ، شب بخير .


پنجشنبه بيست و سه آبان هزار و سيصد و نود و هشت :


اول اينو بگم ، بعد ياد!ي بکنم از پنجشنبه اي که گفتم .


اونم اينکه بعد اينکه رسيديم خونه و دختره نماز مغرب عشاشو که خوند و رفت سراغ لب تابش ، گفت :


نيگا کن ! مي خواستن برم کافي نت ، بعد اينترنتو باز کنن !


آخه يه ده روزي بود که به نوشته هاي کتابي رو که داره مي نويسه و گذاشته بود تو تلگرامش دست رسي نداشت و . .


و امروز گفت بعد از اينکه از کار در اومدم ببرمش کافي نت تا اونجا برداره ، منم بردمش و آوردم .


خب ! خب ايتنرنت که باز شده بود ، منم رفتم سراغ پيشخوان رومه ها ! دو سه تايي بروز کرده بودن !


يکيشون تو صفحه ي اولش نوشته بود :


رييس جمهور : روز جمعه فهميدم بنزين سهميه بندي شده !


حالا بمونه که :"سهميه بندي"!؟ يا گرون !؟ مثلا !


و اينم بمونه که اون رومه چرا اينو نوشته !؟ "سهميه بندي" رو نمي گما ! اين حرف رييس جمهورشو ! ميگم !


خب ! اما اون پنجشنبه !


با حاج خانم داشتيم از شهر بغليمون ، که از شهر خودمون به ما نزديکتره ، برمي گشتيم و گفتم بنزين بزنم ، چون شلوغ بود ، شلوغا ! ديدم شبه و اگه نوبت وايستم معلوم نيست کي نو بت بشه و گفتم صبح مي زنم .


در همون دقايق اول روز جمعه بيست و چهارم آبان هزار و سيصد و نود و هشت بود که فهميدم چرا شلوغ بود ! آخه دختره گفت :


بنزين گرون شد !


حالا اونا ! اونم تو شهري دور از مرکز ايران و در آذربايجان شرقي خبردار شده بودن !؟ بمونه !


ولي امشب تلويزيون تو اخبارش اينو داشت ! که رييس جمهور اين :


ج.ا.ا


گفت :


به شوراي :"امنيت" واگذار کردم !


ياد!ش بخير ! اوني که گفت :


تو "امنيت" م دشمنو .


تا ياد!م نرفته ! راستي اون رومه ! اينو آورده تو مشروح اون خبر صفحه ي اولش !؟ خب ! من هنوز نخوندم !


خب ! مي خواستم از قلمرو حافظه بگم ! بمونه برا فرصتي ديگه ان شاءالله ، دير وقته و صبح ميريم سر کار ان شاءالله .


ولي :"به تعبير معروف" برا خالي نبودن عريضه اينو بگم که قلمرو حافظه مثل قلمرو مسجد (زيرنويس) ه .


راستي از بحث :"مسجد" برنامه ي تلويزيوني :"بدون توقف" چه خبر !؟ آخه از اون پنجشنبه تا امشب گويا متوقف ! شده بود ! يعني يکي دو شب که توهفته ي گذشته بجاش يه مجموعه ي خارجي پخش شد ! و امشبم دختره گفت :


تو برنامه هاي شبکه سه "بدون توقف" داره ! که نيگا کردم و در رابطه با :"بنزين" بود ! و بمونه که طبق معمول هدفش مثل هدف همون برنامه هاي اولش بود ! که بعد :"هفت دي" نود و شش راه افتاد !


منتها چرا "مسجد" !؟ خانه ي خدا !؟ و جاي عبادت و اونم نماز ! نمازي که بعد نيّت ، مثل همون :"هدف" ! داره :


الله اکبر !


اول اذان و اقامشم داره !


تو قلمرو خدا و . !؟


شب بخير .


----------------------


زيرنويس :


مسجد در "به تعبير معروف" جهان خارج مثلا .


حافظه هم در به تعبير معروف جهان داخل مثلا ، يا درون ، و يا بقولي :"ذهن" ، مثلا بقول استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون !


آخه ! بمونه ! 



قلمرو مسجد قسمت سوم :


سلام عليکم ، وقت (الف) بخير .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ . رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ، .وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ، . أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، . .


شکر خدا فرصتي دست داد که بحثو پيگير باشم .


خب برا اينکه ديشب ، پس کلي جر و بحثي که چند روزه داريم ، صابکار زنگ زد و گفت صورتحسابي رو که خواسته بود و براش فرستاديم ، برا شريکش فرستاده و اونم گفته فعلا بودجه ي ادامه ي کار رو نداريم ، بعدشم گفت بندکشي کار انجام شده رو تموم کنم و فعلا کار تعطيل !


البته الان که از ظهرم گذشته ، هنوز نيومده که تصفيه حساب بکنه تا بودجه فراهم بشه ! با اينکه صبحم زنگ زدم و گفت دارم ميام ! و اين وسط مدتي رفتم سر کار و منتظر موندم و بعدشم برگشتم و دستبکار شدم باز !


خب ! مسئله اينه که کار ما در قلمرو کار کيه !؟ و کجاس !؟ اون کيه و کجاس !؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يشْرِكُونَ ، . ، وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ . .


---------------------------------


زيرنويس :


الف :


الان که دست به قلم شدم (ب) و ان شاءالله بفرستم ، خب فرق داره با اون وقتي که اين در :"قلمرو" (پ) چشم شما قرار مي گيره ؟ اونوقت بخير .


ب :


اين و مانندش که دست به اونا ميشيم ، و مثلا گفته ميشه دست بکار شديم يا دستبکاريم و يا دستبکار خواهيم شد ان شاءالله ، هرچندم که کار دست باشه ، ولي بقول مثلا ملاي رومي :


ما رميت اذ رميت گفت (من) ، کار (من) بر کار (دست) دارد سبق !


حالا کدوم من !؟ بمونه ! آخه ! يادم مياد سالها پيش ، اونوقتي که تو مدرسه شهيد مصطفي خميني قم ، تو شاه ابراهيم ، خيابون بيست و دوي بهمنش ، که بودم ، يه شاگرد افغاني داشتم که اسمش محمد ظاهر بود ، چند سال بعد که رفته بود راهنمايي و شايدم دبيرستان ، شايدم سر کاري رفته بود ، نوشته اي برام فرستاد و روز معلم رو بهم تبريک گفته بود و از اوضاع و احوال افغانستان ! شاکي بود و اينکه "کار"ي از "دست"ش برنمي اومد ! و چيکار کنه !؟


در پاسخش ، ضمن تشکر از اينکه يادي کرده ، يه نکته اي رو بهش يادآور شدم ، اونم اينکه کي !؟


آيا من !؟ و مثلا من محمد ظاهر !؟


و آيا مثلا سر من !؟ يا پا !؟ و يا دست من !؟ و يادم مياد اينو براش نوشتم :


من نباشد دست و سر يا اينکه پا ، يا که در افعال و در گفتار ما


آنچه در :"ظاهر" تو بيني من بود ، باطني دارد که آنهم من بود


.


چراکه :


در حقيقت من ندارد کثرتي ! .


مثلا همين ! آيا مثلا دلم مي خواد بنويسم !؟ يا مثلا . !؟


آخه ما که فقط دل يا بقول ديگه :"قلب" نداريم ! مثلا عقل يا بقول خودمون خردم که داريم !


حالا کاري به اين دو تا هم که گفتم ندارم ، استاد شهيد مرتضي مطهري ، در اثري از آثار بدون استثناء خوبشون بنام :"آشنايي با قرآن" ايندو رو تو قرآن مورد تحقيق قرار دادن ، مثلا ، و يا ديگران که در باره ي ايندو گفته يا نوشته باشن .


اوني که فعلا محل اين بحث منه ، اينه که :


اگر و فقط اگر من اين دوتا رو ، بعنوان مثال ، داشته باشه ، اونوقت آيا بقولي ايندو :"زيرمجموعه" من نيستن ! حالا بمونه که بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم : کدوميکي از ايندو امام اون يکي ديگس !؟


فعلا بحث اينه که وقتي گفته ميشه ، مثل همون که گفتم مي نويسم ، خب کدوم داره مينويسه !؟مثلا دل من ؟ يا مثلا عقل من !؟ يا اينکه هردو !؟ خب مثل :"هرسه" که در نوشته ي قبلي گفته شد !؟ چراکه هردو وقتي مي تونه باشه که مثلا نوشته ي يکي نوشته ي ديگريم باشه ! حالا مي خواد نوشته کار هرکدومشون باشه !


يا نوشته کار يکي باشه که کار مثلا ايندو هم ، که بعنوان مثال گفته شد ، باشه و اون يعني : من !


حالا اون من يعني کي !؟ بمونه ! ولي اول اينکه اون يکيه ! و حتي دوتا نيست ! که ان شاءالله فرصتش که دست بده بيشتر ميگم ، در ثاني بعنوان مثال که گفته شد :"دل و خرد" يا :"عقل و قلب" من ! يعني اون ! در "قلمرو" اون هستن ! حالا آيا مثلا ملاي رومي که ميگه :


. ، شيخ شير است و فکر ها :"بيشه" اش !


بگو "بيشه" ! مثلا ! يا : .


يا بقولي همون : زيرمجموعه !


محل بحث من ! کار منه ! که کار کارِ اونه ، مثل همينکه دستبکارشم .


اما ثالثا ! آيا اين من در "قلمرو " ، "بيشه" و يا . يکي ديگه قرار داره !؟ حالا چه بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم ، و چه بقول :


درس شيرين رياضي


مثلا ! يا قديم يونانيش ! که من دورقميه ! و ايندو زيرمجموعه ي :"يکي ديگه" قرار دارن ! حالا اون !؟


خب مثلا :"مجموعه ي من " ! يا بقول قديمش مثلا :"قضيه" ي من !


که بقول هردوشون ! اين نوشته کار مثلا من مثبته يا من منفي ! خب برا اينکه :"اون" از دو حال خارج نيست !


فقط مي مونه اينکه اونوقتي که گفتم :"وقت بخير" وقت کدوم يکي بخير !؟


پ :


قلمرو چشم ، و اعضاي حسي ديگه هم همينطور ، مثل همينه که بچشم مياد ! يا همونطور که قبلانم گفتم ، بقول مرحوم علامه ، مثلا ، در کتاب :"اصول فلسفه و روش رئاليسم" ايشون ، چشم افتاده بهش !


در قلمرو حسم همينطور ! به حس مياد ! يا چي !؟


حالا اوني که مخلوق يا بقول خودمون آفريده شده ي حس در قلمرو يا بيشه و يا . ي اونه بمونه ! ولي همونطور که در داستان يکي از شاگردان آقا امام ششم عليه السلام قبلا نقل کردم ، اگه مثل دل و عقل که گفته شد ، دوتا حس داشته باشيم چي !؟


چراکه صرف نظر از اونچه که گفته شد ! کدومش حسِّ منه !؟ اگه يکي از اين دو من ! نباشه ! بعبارت ديگه امام اون يکي ديگه نباشه ! در اُنسِ با بقولي :"بيرون" ! و :


جعلنا لناس اماما !


در کار نباشه ! کار اعضاي حسي که در :"انس" با بيرون هستند ! و هرکدوم بکار خود مشغول !


خب سرکارگر حتي دو حس چي؟ مانند مثلا :


من مي بينم و من ميشنوم !؟


و جفتشون در قلمرو :"من" !؟ 


گزاره ي پاياني :


سلام عليکم .


اول اينو بگم که امروز براي بار سوم ، بعد سهميه اي و آزاد شدن بنزين ، رفتم بنزين زدم و تا حالا نه تنها :"کمک" ، :"حمايت" و يا . ي :"معيشتي" رو برگردونديم ! بلکه نزديک به بيست تومنم علاوه بر اون بر "معيشت" ما تحميل شده !


تازه حدود بيست و چهار روزم مونده ، تا :"ده"مي که معلوم شد "ده"م هر ماهه ! و نه :


هر ده روز !


ي که گفته شد ! به شهادت گوش ما !


اينم بگم بد نيست ! آخه شايد گفته بشه ما از مثلا :"دهک" يا "دهک" هايي هستيم (الف) که مثلا :"به تعبير معروف" دَدَر ميريم ! و مصرفمون بالاست ! و از اين حرفا ! خير ! اول اينکه :"پيکان" ما مال اين حرفا نيست ! در ثاني هنر کنه ما رو ، و وسايل کار ما رو ببره سر کار و برگردون ! و نهايتش مثلا حاج خانومو باهاش ببرم همون شهر نزديکتر از شهر خودمون ! که چيزي رو بخره که تو فاز ما پيدا نشه ! يا مثلا شبي بريم ديدنيه پسر و عروسمون که تو همين فاز خودمون ساکنن !


اينم بگم و برم دنبال بحث !


اونم اينکه شکر خدا امسال کارامون تو فاز خودمون بود ! بجز يکي که تو روستايي بگمانم از روستاهاي تابع شهر نزديکتر از شهرمون ! که بعد تعطيلي آخرين کارمون تو هفته ي گذشته ، يکي تو همون روستا کارشو مي خواد به من بده ، آخه ! پسره که باهام کار مي کرد ، با تعطيلي کار رفت تاکسي تلفني مشغول شد ! و باز تنها شدم .


خب اين يعني چي !؟ يعني حساب بنزين رفت و اومد به اون روستا فرق داره ! تو اين مدت مونده به اون :


دَه !


با حساب بنزيني که :"آزاد" زديم تا امروز و گفتم . .


حالا ! صرف نظر از گفته هايي که تا حالا گفته شده ، خصوصا تو خطبه هاي نماز جمعه ي ديروز گويا :"ام القراي"ي جهان اسلامم گفته بشه ! گفته شد (ب) !


و ، "به تعبير معروف" يه چيز بامزه بگم !؟ که تو خبراي امروز اومده بود ! مثلا تو :"بيست و سي" ! که يکي که نمي دونم کجا :"برنامه بودجه" رو خونده (پ) بازم داره ميگه :


پرداختي معيشتي !


آقا ! تا حالا که از ما بيست هزار تومن :"دريافتي" داشتين ! بيست چهار روز ديگش ت :


ده


تون ! بمونه ! تا ببينيم چقدر ديگه خواهيد داشت !؟ دريافتي ! نه :"پرداختي" !


خب ! بمونه ! مثلا اوني که در :"درس" ي گفته شد :


بعضيا فکر مي کنن به ضررشونه !


يا اون که تو يه :"گفتگوي خبري" گفته شد :


اگه چيزيم نگيريمم به :"نفع"مونه !


ووو


شايد گفته بشه ! اگه همينم :"پرداخت" نميشد چي !؟ پس همينم که دريافت ميشه کمکه ديگه ! حمايته ديگه ووو  


خب ! کجا بوديم !؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ، . .


رسيديم به گزاره ي پاياني ! اگه و فقط اگه دو گزاره داشته باشيم ! بقول :"معلم ثاني" !


که گويا :"معلم اول" به تعبير معروف :"يه کاره" بود !


خب ! آقا زاده ! شاهزاده رو ميگم !؟ چيکاره بود !؟ هيچکاره !؟ خب استادش برا کي ميگفت !؟


مثلا :"شکل اول" شو !؟ که :


موجبه بودن صغري


رو !؟ يعني :"سالبه" نبودنش رو !؟ بعبارت ديگه :


منها


از :"بودن" رو !؟


مگه الان جز همونه !؟ علم يا دانش !؟ خب الان تو مراکز علمي ، حتي تو اين :


ج.ا


هم ، هم در حوزه و هم در دانشگاهش ! هر گزاره اي دو حالت داره ! يا ايجابيه ! يا سلبي !


البته همونطور که قبلام گفتم ! سلبي و ايجابيه ! و اين اون چيزييه که :"شفاف" گفته نميشه به طلبه و دانشجوي اين مراکز ! که :


تو هيچکاره اي ! و اصلا کاره اي نيستي ! بلکه :


تهي ، خالي و يا صفر !


هستي ! و هرچيم که پَرِت کنيم ! باز :


تهي ، خالي و صفر !


ي ! ديجيتالي !


روزت مبارک طلبه ! دانشجو !


تا روزي ديگه ! شب بخير .


--------------------


زيرنويس :


الف :


به ما که هنوز که هنوزه گفته نشده کدوم :"دهک"ي هستيم ! از وقتي که سردارسازندگي دهک :"بندي" کرد !


و گويا قرارم نيست ! که کمتر يا بيشترم بشه ! توسط سرداري :"ثاني" !


ب :


که با پولش ميشه چند تا :


عسلويه


ساخت ! و منکه نديدم يکيم تعجب کنه !


خب بله ! عاقل تعجب نمي کنه ! ولي ! مگه قراره :"ريالي" از اون صرف ساختن چيزي بشه !


حالا بمونه که آيا هرچي ساخته ميشه ، کما في السابق ! نيست !؟ که باز يکي :


بيست و سه برابر


يکي ديگه بهش برسه !؟


آخه ! چي چيه که از اين قاعده مستثني باشه ! يکيشو بگين !؟ تو اين :


ج.ا


که يکي از اشکال حکومت در علوم اجتماعي علوم انساني غربييه ! تو فرانسه و آمريکاشم همينه ! يکي چند برابر ديگريه ! البته نه در علم يا دانش ! گفتم که يکي :


تهي ، خالي و يا صفر!


ه و حتي :"يکدهم" ، :" يکصدم" و :"يک هزارم" و . ديگريم نيست ! که :"حساب"يم دستش باشه !چه رسه به اينکه به "حساب" اون يکي برسه ! خدا هم که قربونش برم ! گويا بعدا ! حسابرسي ميکنه ! بعد اين دنيا ! گويا ! و بمونه هم که :


اگه و فقط اگه دو گزاره داشته باشيم ، آنگاه گزاره اي خواهيم داشت ، که بحساب آندو رسيدگي ميکنه !


فعلا که گويا يکي :


همه کاره !


و منها


هيچکاره !


پ :


آخه يکي ، که يه زمانيم همه کاره ي آموزش و پرورش اين :


ج.ا


بود ، بود که گويا هفده سالي تو آمريکا درس خونده بود ! شايدم برا همين بوده باشه ! که هفتيرکش از آب دراومد ! و . ، آره ! حيف ! که بيشتر از :"چهل" سال نتونه به ما خدمت بکنه ! گويا ! 


گزاره ي پاياني قسمت سوم :


. ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (الف) ، . .


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ، وَ . ، وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يحَافِظُونَ ، أُولَئِكَ . ، الَّذِينَ . .


ديشب که رومه ها بروز شد ، ديدم خوابم مياد و گذاشتم برا صبح .


بله خبر فقط خبر تلويزيون نبود ، رومه ها هم از قانوني شدن نرخ بنزين خبر داده بودن که تو لايحه ي دولت به مجلس رفته ! و تو حرفاييم که در رابطه با بودجه ي تقديمي زده ميشد ، حرفي از اين زده نميشد !


خب ! از اعتراضي ، نه در مثلا کف خيابون ! بلکه در :"راه" و خودشم :"ها"ي قانونيشم خبري نبود ! به اين ! و گفتم بگم که خبر دارين داره :"قانوني" ميشه !؟


فردا نگين هيشکي نگفت !


والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته !


---------------------------------


زيرنويس :


الف :


اين آيه با آيه ي :


. ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، . .


که در سوره ي نحل اومده بود ! فرق داره ، البته نه در :


. نُوحِي إِلَيهِمْ . .


که :


فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، . .


باشه (ب) ، نه من قبل :


وَمَا أَرْسَلْنَا . .


ب :


خب برا اينکه اين فقط مثلا سخنران (پ) نيست که اهل ذکر يا ياده ، مخاطبشم بدون يادآوري چيزي جز صداي سخنران که بگوشش نميرسه ! (ت) ، چه رسه به اينکه يکي اومده باشه که ببينه سخنران چي ميگه !؟ مثل همون که گفتم مرحوم علامه در :"ريشه يابي" علم يا دانش :"بنا" رو بعنوان مثال بر :"افتاد"ن چشم گذاشته !


حالا کدوم دانش !؟ و آيا بقولي :"دانش بنيان"ه !؟ بمونه !


ياد!م مياد ، بمناسبت شانزده آذر نه ، بلکه دهم ربيع الثاني ، تلويزيون يه چيزي رو از يه شاعري ، بازم پخش کرد ، اونم اينکه :


از سفر کرب و بلا آمده اي ؟ يا که بدنبال رضا (ث) آمده اي ؟


حالا کربلاش بمونه ! ولي بدنبال رضاش ، يعني چي !؟ خب بله ! بعد رضا هم شايد معنا بده ! و بمونه که بعد رضا هم ابن الرضاست !


ولي شايد مقصود شاعر دنباله روي باشه ، اونم در عصري که حتي علما ! يا دانشمندان دنبال ترجمه هاي دارالترجمه هاي راه انداخته ي عباسيان بودن و علما و دانشمندان غربي ! يوناني ! تا دنبال رو :


آقا عالم ال محمد عليه السلام !


که مامونم مثل فرعون ! هرچي عالم و دانشمند بود رو جمع کرده بود و بهشونم وعده هاي فرعوني داده بود (ج) که اگه پيروز بشن !


مثل ديروز ! منجمله در :"گفتگوي خبري" سيماي اين :


ج.ا (چ)


مانند معاوفيت مالياتي ، بيمه ووو ! خصوصا اختصاص بودجه ! به :"دانش بنيان" ها !


که منو ياد اون دوران رويکرد علمي به آثار غربي يوناني انداخت و همين نزديکيها هم مثلا به مثلا :"از سر تا پا" متجدد و متمدن ووو ي شدن بعد مشروطه و همين چها سال پيشم ! بعد انقلاب ! و مثلا دولت و اونم دولتي از درس خونده هاي غربي و شرقي و فرنگ رفته ! که هنوزم هنوزه بقوت خود باقيه :"دنباله رو"ي از غرب ! غربي که گويا بقولي علم يا دانش در :"انحصار" اونه و به :"جوانان" توصيه شده که برن از "انحصار"ش در بيارن !


خب ! چه جوري !؟ آيا بقول مرحوم علامه !؟ و :


انساني !؟


آخه انس گرفتن با مثلا گوش ، و گوش دادن به سخنان علمي نه تنها غرب ! يا شرق ! بلکه حتي سخن پيامبرم فرق داره با رسيدن حرف و سخني از حتي پيامبرم ! به گوشي ! حتي بعدشم به حسي ! و اونم ابراهيمي ! که : جعلنا لناس اماما !


حالا بقول آقا اميرالمومنين عليه السلام :


. ، القلوب ائمة الحواس ، . .


بمونه و اونم قلب عالم ! و محل نزول آخرين کتاب خدا ! بلکه خاتم کتب الهي ! يعني قلب پيامبر صل الله عليه و اله (ح) و سلم !


قضيه قضيه ي :


نفخت من روحي


ه ! حضرت عيسي بن مريم عليه السلامم مي دميد بر مثلا مجسمه ي پرنده اي که از گل ساخته شده بود که اون جون ميگرفت ! نه اينکه خاک و حتي گِل و حتي بشکل پرنده اي هم در آمده ! هم نفس کشم بود ! چه رسه به پرواز ! و . !


پ :


مثل سخنراني هاي روز دانشجو ، در شانزده آذر و بعدشم ! به همين مناسبت ! البته باي دانشجويان خود ! مثل اون يکيا !


ت :


حالا صدا ! خيليم ارفاق شد ! دانش بنياني شايد بگه :موج هوا !يي که سخنران راه انداخته !


ث :


حالا از خود اين :"رضا" هم شاعر چه مقصودي داره !؟ بمونه ! آخه مثلا برادرم مي تونه معني بده ! و . ، خب شعر همينه ديگه ! مونده به مقصود شاعر ، بقول قرآن !


ج :


من فکر مي کنم مهمترينش همين :"حمايت" باشه ! خودشم :


تا جان در بدن دارم


ش ! خصوصا جان :"حکومت"ي ! وگرنه مثلا مادي و پولي که گفته شده :"چرک کف دسته" ! حالا بقول آقازاده اي :"کثيف" ش بمونه !


چ :


حالا مثلا مجلس اين :"ج.ا" به من ربطي نداره ! که مثلا مانند لايحه ي :"بنزين" قانونيت داده و بده به :"دانش بنيان" ها ! و تمهيدات بازم قانوني بهش !


خب بله "بنزين" به من مربوطه ! که گويا :"تثبيت" شده ديگه و داره قانونيم ميشه ! و بقولي :"ماندگاري"م خواهد داشت لابد ديگه !


فقط گفته باشم که اونوقت ديگه يه حرفي نيست که دولت اين "ج.ا" زده ! بلکه فردا اگه گفته بشه من گفتم ! تو چرا قانونيش کردي !؟ چي !؟ که به يکي بعنوان کمک ، حمايت ووو ي معيشتي ، مثلا صدو شصت تومن داده بشه و بيش از اين گرفته بشه ! قانوني !؟


حالا بمونه که آقا اميرالمومنين عليه السلام اينم فرموده که :


العقل عقلان ، عقل مسموع و عقل مطبوع ، ولا ينفع المسموع اذا لم يکن المطبوع !


ولي ! در نوشته ي قبلي که يادآور شدم فرمايش :"امام" رو ! چي ؟ آيا براي مجلس اين ج.ا :"معلوم"م هست که اين حرف :"دانش بنيان"ه !؟ خودشم :"مطبوع"ش !؟ حالا معقولش بمونه ! کجاش معقوله و اونم "مطبوع"ش که صدوشصت تومن بگيري و بيشتر پس بدي !م نه ! يه مقداري بدي ! و صدو شصت تومنشو بگيري ! تازه با کدوم ضمانتشم بمونه ! به ضمانت قانون !؟ که مجريش يکي ديگه باشه !؟ و به اجراشم يکي ديگه رسيدگي بکنه !؟ که خود اينم شريک :"به تعبير معروف" غافله ! در چهل سال گذشته بوده ! و اونم نه به روايت من مثلا ! بلکه . مثلا در دعواي "به تعبير معروف" زرگري به تعبير معروف :"شيخين" ! 


ح :


اللهم صل علي علي بن موسي . . 


گزاره ي پاياني قسمت دوم :


. ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، . .


سلام عليکم .


. ، السلام عليک ايها النبي (الف) و . .


. ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، . .


ديشب که مي خواستم بخوابم ، هنوز رومه هاي امروز (ب) بروز نشده بود ، تو :"پيشخوان رومه" رو ميگم ، صبح که صفحه ي اولشونو نيگا مي کردم ، صرف نظر از حرفاي :"به تعبير معروف" اين :"زنجيره" به اون يکي ديگه اش ! و خبراي روز (پ) شون ، خبر متفق القولشونم متفاوت بود ! نه مثل خبر سيماي اين :


ج.ا


هرچند اونم خبرش بعنوان مناسبت ديروز (ت) تفاوت داشت !


يه خبرش با خبراي ديگش فرق داشت ! مثلا گزارشگر هردوش يکي نبود ! که گزارشگري داشته باشه ! و نظر خواهيم بکنه ! و . !


حالا مثلا :"دعوت" سخنران ! ووو بمونه ! و :"گزاره" ي دومش ! که قبلا گفتم ! که هرکي مي خواد اومده باشه براي شنيدن حرف سخنران ! اونم نه مثلا ايستاده ! يا نشسته روي زمين و مثلا پله اي ! ووو .


آخه ! يکيش خيلي :"منظم" بود و . ، گزاره هاي دومشو ميگم ! ولي گزاره هاي دوم :"سخنران"اي بقيه علاوه بر شلوغيشون ، حق مثلا کف زدن و اظهار نظرم داشتن ! براي گزاره ي اولشونو ميگم !


تفاوت پيامبر :


سخنان پيامبر ، از آدم گرفته تا خاتم ، اولين تفاوتي که داره ! اينه که ميگه اونم گزاره ي دومه ! ولي آيا مثلا سخنران ديروزي که گفتمم ميگن !؟ خودشم اينکه آخرش برسه به خدا !؟


با اينکه پيامبرم مثل اونا يه بشره ! مي شنوه ، مثلا ! خودشم با گوش ! که خوراکش سخنه ، مثلا ! حالا مثل بقيه خودنيشو گزارش ميده به شنوايي و اونم به . بمونه !


خب ! پيامبر براي رسيدگي به :"حساب" نه تنها مثلا سخنراناي ديروز ، و هر سخنراني ، بلکه اونيم که به سخني گوش ميده ، اگه به "حساب" بياد ! که مياد ! چي !؟


اينو ، درستکه من گفتم ! و حتي بقول آقا اميرالمومنين عليه السلام :"مطبوع" (ث) هم باشه ولي به تعبير معروف :"من درآوردي" که نيست ! از خودتونم که :"طلب" کنين ، يا :"جويا" بشين مي بينين همينه و شما هم مثل من و جفتمونم مثل پيامبر ! با اين تفاوت که اوني که به پيامبر رسيده توسط اون به ما رسيده ، همونطوري که از سخنران ديگري ميرسه ! منتها با اون تفاوتي که گفتم ، حالا مي خواد هرکي باشه ! هر اسم و رسمي هم داشته باشه ! چراکه سرو کار مثلا گوش ما با سخنه ! نه بقول آقا اميرالمومنين : سخنران ! و حتي پيامبرم که باشه ! چه رسه به اينکه نگه : از کجا آورده !؟ و مخاطبشم حق اظهار نظرم نداشته باشه و به تعبير معروف :"سيخ" گوش ! مثل يکي از اون خبراي متفاوت سيماي اين :


ج.ا


و اونم بمناسبت ديروز !    


خب ، روز بخير و ان شاءالله زيرنويسا هم بمونه بعد نهار ، آخه سفره بازه و .


--------------------------------


زيرنويسا :


الف :


البته سلام بر پيامبر ، در نماز ، سلام واجب بحساب نمياد ، مثل شهادت در تشهد .


چراکه در سلام واجب :"سلام عليکم" سلام شامل بر پيامبرم ميشه .


چي مي خوام بگم !؟ مي خوام بگم سلام بر پيامبر داريم تو نماز !


خب ! شايد گفته بشه ! اوني که نماز خون نيست چي !؟ خب اونم تا سلامي نده چيزي گيرش نمياد از گزارش گزارشگري ! که مثل پيامبر گزارشي داشته باشه ! و نيازيم نداره که ادعاي پيامبري داشته باشه ! از گزارشش پيداس ! منتها با تفاوتي که در متن گفته شد ، که نميگه : از کجا آورده !؟


حالا بمونه به کجاش !؟ اونم طلبه يا دانشجو ! طالب علم يا جوينده ي دانش ! و اونم بعنوان يه :"فريضه" ! که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرموده !  


ب :


هفده آذر هزار و سيصد و نود و هشت .


پ :


ديروزشون .


ت :


نه مثلا ، ضمن عرض تسليت ، بمناسبت دهم ربيع الثاني ، بلکه :"شانزده آذر" .


ث :


العلم علمان ، علم مسموع و علم مطبوع ، و لا ينفع المسموع اذا لم يکن المطبوع .


حالا مي خواد :"سخنران"ش هرکي باشه ! و هرچيم که بگوش برسونه ! نفعي نداره تا مطبوع نشده باشه ! برا گوشي ، مثلا ، که بهش رسيده باشه !


البته مثلا بقول مرحوم علامه ، مثل :"افتادن چشم" ، گوش دادن فرق داره ! ولو اينکه از حس شنوايي ، مثلا ، اومده باشه ! خب برا اينکه :


قصد


شنيدن داره ! حالا :


منها


ارزش شنيدنم ! نداشته باشه ، بحث ديگه اي داره ! و مونده به باب طبع شنونده ، مثلا ، نه بگوش رسيده ! مثلا ! که بخواد بگوش رسيده رو گوش داد !


چراکه از اينجا ببعدش ديگه دست اون نيست که ! مگه اينکه . !


اولش اينکه با اجازه !؟ و با سلام !؟ ولو اينکه بقول پيامبر صل الله عليه و اله و سلم : اونجا خاليم باشه ! از حتي شنونده اي ! مثلا ! چه به اينکه مخاطبي داشته باشه براي :


سلام عليکم ! 


--------------------------- 


بعد نوشت : 


شکر خدا ! اينجا هم رحمت الهي باريدن گرفت و اولين برف امسال داره ميباره . 


ان شاءالله که برکت داشته باشه و : 


منها 


يي ! نداشته باشه ! 


قانون :


. ، أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ ، الَّذِينَ يرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ، . .


سلام عليکم ، وقت بخير (الف) .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم ، تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، . .


قانوني :


پس از بحث :"قلمرو مسجد" و :"گزاره" اي که داشتم ، ديدم بهتره بحث قانون و قانوني بودنو مطرح کنم ! آخه ديدم قانون تغيير قيمت بنزين ، با قانوني شدنش فرق داره ! اونم وقتي داره :"قانون" و :"قانوني"م ميشه و . !


خب ! اوني که از اين :"غافله" ، که تو نوشته قبلي گفتم ! فردا با امري غير قانوني که روبرو نيست ! که بکشه به محکمه ! وقتي يه چيزي قانوني شد !


نهايتش اينه که از قانون نشده باشه ! يا کم گذاشته نشده باشه ! عمدا !


آخه شنيدين که :


بالا تر از قانون


رو !؟ حالا چه قانونگذارش ! و قانون پذيرش ! مثل من ! که قيمت جديد بنزين رو پذيرفته باشم ! چرا !؟ خب برا اينکه قانونيه ديگه ! وقتي که قانوني بشه ! تو اين :


ج.ا


و خودشم قانونيش ! که منم پذيرفته باشمش ! ولو اينکه ندونم : يعني چي !؟


خب شايد مسئله اينه که قانون يعني چي !؟


اونم مثلا بقول خواجه ي شيراز :


آسا (ج)يش دو گيتي تفسير اين دو حرفست ، با دوستان مروت با دشمنان مدارا


و نه مثلا فقط اين دنيا يا :"گيتي" ! البته اگه مقصود شاعر از اون دو "گيتي" ، يکيش اين دنيا باشه و مثلا به چشم اومدنيش ، يا بقول مرحوم علامه :"ديده شدني"ش !


و گيتي :"دوم"ي ! يا :"اول"ي ! دنياي ديگه اي تو همين دنيا ! نباشه ! مثل دنياي چشم ! و اعضاي حسي ديگه ي همين دنيايي !


حالا دنياي درون ، مثلا ، که گفته ميشه بمونه ! و بقول حافظ ! :


آسا


و


آسايش


ش ! شب بخير ! البته به وقت الان من ! منجمله چشم من ! (چ)


------------------------------


زيرنويس :


الف :


الان ، اينجا خورشيد غروب کرده ، و فکر نمي کنم الان ديگه جايي تو اين :


ج.ا.ا (ب)


باشه که شب نشده باشه ، حتي غربي ترين جاي آذربايجان غربيم .


خب ، با اين حساب ، اميدوارم که روز اول هفته ي خوبي رو پشت سر گذاشته باشين و روزاي بهتري از اين هفته رو هم پيش رو داشته باشين ان شاءالله .


مگه اينکه اين هفته ، شايد اين ماه رو و سالم پشت سر گذاشته باشين ! وقتي که چشتون مي افته به اين ، علي اي حال ، بهر حال ، چه روز ، چه هفته ، چه ماه و سالم که پشت سر گذاشته باشين ، روز ، هفته ، ماه و سال بهتري رو پيش رو داشته باشين ان شاءالله .


ب :


جمهوري اسلامي ايران .


البته تا الان ! بعد بقولي :"دو هزار و پونصد سال" شاهنشاهي ، و البته مشروطه ي اونم ، نه بقول شيخ شهيد (پ) مشروعه اش !


يا بقولي :"اسلامي" ش ! مثل :


ج (ت) .


پ :


فضل الله نوري ، که نقله يه ارمني دارش کشيد ! جلوي چشم حتي پسر شيخ ! تو ميدون توپخونه ي تهرون !


ت :


جمهوري .


که بعد اومدن حضرت امام (ره) تو دهنا انداخته شد ، مثلا دمکتراتيکش ! و ديگر تعبيرات غربيش ! که گويا :"اسلامي" م داشته ! تعبير :"جمهوري" ! که ما ! دستکم من خبر نداشتم ! اين گزاره ! گزاره ي غربي !


حالا يعني چي !؟ قبلا به نقل از آثار (ث) بدون استثناء خوب استاد شهيد مرتضي مطهري ، نقل کرده ام ! که ايشونم دنبال اين بودن که : يعني چي !؟


پس اختصاص به من و امثال من نداشته ! و هنوزم نداره ! نخواهدم داشت ! چرا !؟ خب برا اينکه کافيه :"دو" تا باشه ! جمهوري و يکي ديگه ! مگه اينکه مقصود از :


ج.ا


يه چيز باشه ! که بمونه ! آخه گويا بجاش که گفته شده و ميشه هم مثلا :


مردم سالاري ديني


:"پشت سر"ش حرف مثلا اين ميشه که : با :"مردم سالاري غربي" فرق داره ! در حاليکه مسئله که فرق اين "دو" هم نيست ! مسئله اين :


دو


ست ! اين دو قانون حکم و حکومت ! نه فرق ايندو ! و حالا بمونه اشکال ديگر غربي اون ! که يکيش جمهوريه ! و غربم :"غافل" از اين ! از اين دو قانون حکم و حکومت ! در عالم ! حتي در زمينش ! چه رسه به آسمون و زمينش و اونم هميني که به چشم مياد ! حالا بقول مرحوم علامه ، که به نقل از ايشون گفته ام :


افتادن چشم


به اين :"دو" بمونه ! در :


. بَينَهُمَا . !


در کانون ايندو ! و بقولي در :"قانون" ايندو ! حالا چه وقت !؟ بمونه ! يه روز ، يه هفته ، يه ماه ! يا يه سالشم ! مثل افتادن چشم شما به اين ! که پيش چشم شماست ! حالا بالاترش بينايي و . بمونه ! چه در فرود آمدنش براي ديدن ، و چه بقول مثلا برنامه ي امشب :


به خانه بازمي گرديم


تلويزيون : ديده شدنش !


ث :


البته صوتي ! که پيش از دوازده فروردين پنجاه و هشت ، اومدن تو تلويزيون و راجع به :"جمهوري اسلامي" گفته ان که . .


ج :


لغت نامه ي دهخدا ، ذيل کلمه يا واژه ي :


قانون


چ :


. بَينَهُمَا . !


حالا چه بيرون پيشش باشه ! و چه به بيرون افتاده باشه ! و :


. ، يدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يعْرُجُ إِلَيهِ . . 


قانون و قانوني ، قسمت دوم :


. ، اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا . .


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالطُّورِ ، وَكِتَابٍ . .


بلندا و گستره ي قانون و قانوني :


اول ، تا يادم نرفته ، امروزو که جمعه و روز جمع و جمعي (الف) جماعاته (ب) تبريک بگم ، خصوصا به نماز گذاران محمدي و علي الخصوص علوي فاطمي (پ) ، و اما بعد :


در ادامه ي بحث ، خودشم علم يا دانش بنيانش که گفته شده ! بد نيست يه تذکر يا يادآوري داشته باشم ، اونم اينکه همين :"دانش بنيان"م که گفته ميشه ، مثل هر گفته ي ديگه اي ، تا بگوش مي رسه حرف و يه گفته هست و تابع قانون گوشه ، همينطور ، يعني همونطور که گفتم ، بقول مرحوم علامه هم ، که مثل چشم ، گوشم افتاده باشه به حرف ، مثل همين گفته .


خب برا اينکه حرفي که بگوش مي نشينه ، مثل نشسته بر چشم و ديگر اعضاي حسيه (ت) و تابع قانون نوشتاريه و تابع قانون چشمه ، و بتبع تا به چشم نياد ، يا بقول مرحوم علامه چشم بهش نيفته شنيده هم بحساب نمياد ! چه رسه بعنوان يه ديده ! و خودشم ديده شده ! ابراهيمي موسويش ! چه رسه به محمدي ابراهيمي ! و خودشم علوي محمدي ! حالا فاطمي علويش پيشکش ! چراکه بقول ملاي رومي که گفته :


هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم يک کوچه ايم


گويا بشر امروزي به بلنداي حافظه صعود کرده و قانون اونجا رو هم ديده که :


صفر يکه !


نه اينکه بقول خودش :"دو" رقميه و ده رقمي سابقشم ! نيستا ! بلکه ميگه حافظه ي ما :


خالي ، تهي و يا صفره !


خب برا اينکه اين فرق داره با "دو" رقمي ! اين مثل :


بسم الله . (ث) .


ماست ! فرقش اينه که بجاش گفته شده :


بسم الصفر !


چراکه :


الحمد لصفر ربّ العالمين ، . (ج) ، . .


ش ، کار دومشه ! در علوم يا دانشهاش ، اونم نه حتي بقول استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، که بعد معلم ثاني ، در علوم يا دانشها دو کار ميشه ! بلکه باب :"معرفت" يا شناخت رو اصلا علم يا دانش نمي دونه ! در منطقش ! يا قانون :"پژوهش" علميش !


حالا :"به تعبير معروف" دم خروس :"تئوري طبيعي مجموعه ها" شم بمونه ! و "به تعبير معروف" شتر ديدي نديدي ! چرا ! خب گويا اوني که بگوش ميرسه ! نوشته نميشه و مکتوب نيست که بچشم بياد ! گويا بقول اسرائيلات  حضرت موسي عليه السلام از پيامبران ابراهيمي نيست ! که از خدا خواست ببينه ! و :


لن تراني


م بهش گفته نشد ! و حضرت عيسي بن مريم عليه السلام که اصلا پيامبر نيست ! که حرف از موسوي بودنش مطرح باشه ! چه رسه به خاتم انبياء صل الله عليه و اله و سلم ! و . ! (چ)


راستي يادم رفت بگم ! اين طرح مسکن به تعبير معروف :


ملي


يعني چي !؟


حالا بمونه که :"مسکن مهر" صد تومن واريزي ما براي ثبت نام تو اون طرح ! رو گرفت و يه وجبم به ما تو کشور خودمونم براي ست نداد ! البته نه اينکه نمي دادا ! آخه ما درخواستاي بعديشو نتونستيم برآورده کنيم ! يا به تعبير معروف :"آورده"اي اونقد که گفت نداشتيم ! که به تعبير معروف :"مهر"ش شامل حال ما هم بشه !


ولي :"ملي" فرق داره ! بله اينم تو گوش نشسته ! از اين لحاز فرقي نداره با "مهر" و حتي :"دانش بنيان" شم ! و همينطور :"قانوني"شم ! دانش بنيان قانوني رو ميگم ! البته نه اسرائيلاتيشو ! يعني :


جهاني !


شو ! که تو اين :


ج.ا


هم دايره ! اونم نه فقط در مراکز و مدارس جديدش ! از دبستانش گرفته تا لغايت دانشگاه هاش !بلکه به تعبير معروف :"مدارس قديم"يشم ! مدارس ويژه علوم دينيشو ميگم !


خب استاد شهيد که :"دو" کار علمي رو نگفتن کار علوم جديد يا به تعبير ديگه کار علوم دانشگاهيه ! ايشون گفتن :"در هر علمي" ، يا دانشي و اونم :


دانش بنيان ! 


------------------------------------------------ 


 


زيرنويس :


الف :


ب :


پ :


اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و سر مستودع فيها بعدد ما احاط به علم (دانش) ه .


ت :


ث :


ج :


چ :


 


قانون و قانوني ، قسمت پنجم :


. ، اقْرَأْ بِ. ، اقْرَأْ وَ . . (الف)


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ؟! . .


بقول آقاي قراتئي ، در :"درسهايي از قرآن" که شباي جمعه از تلويزيون هنوزم پخش ميشه ، در :"گام دوم"م :


قبلا گفتم


که پدر خدا بيامرزم ، بعد اينکه دبستان رو تموم کردم (ب) ، منو نذاشت برم دبيرستان .


حالا بمونه که اصلا چرا دبستانم گذاشته بود برم !؟ آخه اگه مسئله خوندن نوشتن بود که منو پيش از دبستان به مکتب فرستاده بود و حتي :"کليله و دمنه" رو هم نه تنها مي تونستم بخونم ، املاشم مي نوشتم ، چه رسه به مثلا گلستان و بوستان سعدي و . ، بعلاوه قرآنم خودش بهم ياد داده بود !


البته شايد تو دوران ابتدايي حساب و هندسه هم ياد گرفته ميشد خودشم چه حساب و هندسه اي ! همينطور مثلا تاريخ جغرافيا و اونم چه ! يادم مياد کتاباش گنده تر از بقيه ي کتابا بود ، نه تعداد صفحه هاشونا ! قدشون !


و علم الاشياء و خلاصه ابتدايي علوم دبرستانيِ دانشگاهي اون زمان و خب بله ! طبق برنامه ي 2030 اون زمان و خودشم آمريکايي ! حالا آمريکاييِ صهيونيستي !؟ بمونه ! که آموزش نه فقط پرورش زمان شاه هم ! بلکه عاليشم ، اگه گفته نشه :"به تعبير معروف" غلام حلقه بگوشش بود ، ولي پذيرفته بود که ! پيادش ميکرد ! خب اونوقتا که مثل الان نبود ! که "به تعبير معروف" هرچه گفته بشه پذيرفته بشه ! ولو اينکه هنوزم بين ايندو فرقي گذاشته نشه ! هنوزم ! گفته شده ، يا بگوش رسيده رو ، با مثلا بقول مرحوم علامه :"افتاد" ن گوش به يک گفته ! حالا


. ، اقْرَأْ وَ . .


شم بمونه !


اينم شايد :"قبلا گفته باشم" که وقتي بگوش پدر رسيد ! که منم مي خوام مثل بقيه ي همکلاسياي دبستاني برم دبيرستان ، که بيشتر توسط مادر خدا بيامرزم بگوش ميرسيد ! گفت مي خواي درس بخوني ؟ بيا بريم !


دستمو گرفت و برد طلبه خونه ، و گذاشت پيش استادي که دوستش بود ، البته تابستون اونسال ، که گفته بود بجاي درس خوندن برم دنبال يه کار و ياد بگيرم ، و برده بود پيش يه خياطي که اونم دوستش بود و بمونه که بهش گفته بود بهم ياد بده ! و مزدم نمي خواد بده برا شاگردي کردن تو مغازه ! و باز "به تعبير معروف"م گفته بود استخونش مال من ! ولي کاراي شاگرد قبلي مغازه هم افتاد گردن منو و اون شد وردست اوستا و کمک اوستايي که داشت ! البته بعد فارغ شدن از کاراي واگذار شده به من ، اونم متفاوت تر از قبل ! منم يه کارايي ميکردم ، اولشم جا دگمه دوزي بود ! البته رو تيکه پارچه ها ! و زير نظر وردست اوستا و کمکش ، که .


آخه بروز يا هفته نکشيد تفاوت کار منو و اون ! اونم روي لباسا ! نه تيکه پارچه ! و اين نه تنها مسئله ساز شد ميون اونو من ! نه منو اون ! بلکه مانند اينم در عرض کمتر از يه هفته ! ميون نه تنها کمک اوستا و من ! بلکه حتي اوستا و منم ! که در تقسيم شاگردونه ها که مشتريا مي دادن خودشو نشون داد ! و خلاصه کار به تقريبا اخراجم شد ! ولي بحساب مشغله ي من در طلبه خونه گذاشته شد ! اونم با اين عناوين که حيفه وقتم در مغازه بگذره ! و بهتره که بقول اونا ! استعدادم صرف درس بشه !


غافل از اينکه من فقط با کار اوستاي خياط کار نداشتم !


خلاصه بعد مدتي تقريبا نزديک به چهار ماه خياطي ، که کارم به بريدن پارچه ي کت و شلوار و پيراهن هم کشيده شده بود ! البته کي ! که يه بار گندش دراومد و منتها نشد گردن من انداخته بشه ! آخه اگه باور کردني نبود ! نسبت دادنش به من هم مسئله ساز بود ! و همون بهتر که اوستاد بريده و يادش نيست ! خياطي به پايان رسيد و من شدم تمام وقت تو حجره !


خب ! حالا اوقات فراغت رو چه کنم ! مگه چند خط :"امثله" و :"مباحثه" ي اونم ! چقد وقت ميبرد !؟ اونم با همدرسي هايي که بيشتر براي سربازي نرفتن اومده بودن :"سرباز امام زمان" شده بودن ! و تا درس تموم ميشد ميرفتن و برا "مباحثه" وقت نداشتن ! اونم به مباحثه با من ! آخه گفتم که :


من با حرفاي نه تنها کتاب درسي ، بلکه استادم کار داشتم !


بعبارت ديگه بيکار نبودم ! يعني کار فقط رسيدن حرف کتاب به چشم و حرف استاد به گوش نبودم ! حتي وقتيم که منتظر باشم تا درس و مباحثه هم تموم بشه و مثل بعضيا برم دنبال يه کار ديگه ، که من ميرفتم خياطي .


خب ! پس از حواشي و علاوه بر حواشي کتاب و حتي رفتن سراغ :"شرح الامثله" ي کتاب (پ) م ووو و مثلا حفظ پامنبريايي که پدرم ترتيبشو داده بود که تو مسجد محلمون پيش از منبر رفتن امام جماعت محل ، يا بعدش و خصوصا در مراسم هاي مذهبي ، ولي بازم خيلي وقت داشتم ! چيکار کنم !؟ خب کم کم يواشکي ميزدم بيرون ! حالا کجا و چيکارشم بمونه ! آخه يه روز با تعقيب و . که ماموري از مدرسه به انجام رسونده بود ! يه عکسي ازم بهم نشون داده شد ، در يه جلسه ي محاکمه ! که ساک بدست از سينما در ميومدم ! و از اون به بعد بود که بهم :"شيخ سينمايي" م مي گفتن ! خصوصا بچه هاي هم محلي که ميرفتم با اونا بازي مي کردم ! تو اون اوقات بيکاري رو ميگم ! که از مدرسه ميزدم بيرون ! و چشم پدر دور ! آخه . بمونه !


خلاصه برا اينکه وقتم پر بشه ! برنامه ! اين شد که يه درسم پيش امام جماعت محلمون تو مدرسه داشته باشم ، که به بعد درس قبلي ميرفتم به حجره ي ايشون و :"صرف مير" درس ميداد !


حالا بمونه که اين چه مسئله اي پيش آورد ! آخه بين ايشون و استاد قبلي گويا يه چيزايي بود ! يادم مياد گفتن که بعد انقلاب يکيشون خلع لباس شد ! و يکيشونم مسجدش شد محل برپايي نماز جمعه و امام جماعت شد امام جمعه .


يادم مياد ، علاوه بر دعوا سر من ! يه روزي سر يه چيز ديگه يه بزن بزني راه انداختن که بيا و ببين ! البته اون وقت زور استاد قبليم بيشتر از استاد بعديم بود ! البته نه زور بازوشا ! زور :"اجتماعي" ش ! نه زور :"جماعت"يشا ! زور بقول :"تعليمات اجتماع"يش ! که در مراکز آموزشي اون زمان (هنوزم!) رايج بود ! ولي اونکه اين زورش کمتر بود ، تو مدرسه که چربيد ! تو اون بزن بزن !


خب ! اين داستان ادامه دارد ! و بمونه برا يه فرصت ديگه ان شاءالله ، تا از حوصله خارج نشده با طولاني شدنش ، فعلا شب بخير.


. ، يوْمَ يخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يوفِضُونَ ، خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيوْمُ الَّذِي كَانُوا يوعَدُونَ .


--------------------------


زيرنويس :


الف :


قران العظيم ، نخستين سوره .


ب :


که شش سال بود و هنوز مثل فرانسويش پنج سال نشده بود ، که با رفتن وليهد شاه به مدرسه اين تغيير رخ داد و بعد انقلابم ادامه داشت تا همين اواخر که باز مثل سابقش که آمريکايي بود شش سال شده .


پ :


کتاب درسي ما اسمش بود :


جامع المقدمات


و چند کتاب توش بود ، که شامل کتابهايي در ادبيات عربي بود ، خصوصا صرف و نحو يا دستور زبان عربي ، و يه کتاب ديگه ! که اسمش بود :


منطق کبري


يعني مثل دستور زبان ! منتها زبان فکر يا انديشه بقول خودمون .


بعبارت ديگه :"قانون" فکر يا انديشيدن ! براي :"قانوني" بودنش !


که ان شاءالله در فرصت بعدي بيشتر ميگم ، فعلا همينقد گفته باشم که اين پيش نياز فقط "قانون" فقه ! نيست ! بلکه "قانوني" بودن قانون زبون و منجمله عربيم بستگي به :


مراعات


اين داره ! و من تو اون بيکاريا که گفتم ، سه سريم به اين کتاب زدم ! پيش از اينکه به اون برسم ! يعني پيش استادي درسشو بگيرم ! و برام جالب بود !


بعدا که رفتم دبيرستان ! البته نه در خونه ي پدري ! بلکه تو خونه خودم و تشکيل خونواده دادن ، رشته ي ادبي رو بيشتر براي همين رفتم ، و يادم مياد تو دانشگاه هم ، تو ترم اول ، فقط همينو حضوري گرفتم و از قم ميومدم تهران براي حضور تو درس اون ، علاوه بر اينکه تو قمم با برادران طلبه اي که درس اونو گرفته بودن ، پيش استادي که تو محل :"مجله ي حوزه" تشکيل ميشد نيز ، همدرسي و مباحثه هم داشتم ! بعنوان مثال ، و صرف نظر از مطالعاتي که در رابطه با اون داشتم از کتبي که در اين زمينه نوشته شده بود ، خصوصا توسط استاد شهيد مرتضي مطهري که آثاري از آثار بدون استثناء خوبشون در اين رابطه هست ، مثلا در اثر :


آشنايي با علوم اسلامي


که بهتر از کتاب هاي ديگه منو بهره مند کرده در اين زمينه ! زمينه :"قانون و قانوني" رو ميگم ! که محل بحث منه ! 



قانون و قانوني ، قسمت چهارم :


. ، (الف) ، مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ ، . .


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ . (ب) ، الْحَاقَّةُ ، . ، لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيهَا أُذُنٌ وَاعِيةٌ (چ) ، . .


روز بخير ، روز اول فصل زمستان ، آخرين فصل سال .


اميدوارم فصل خوبي رو پشت سر گذاشته ، و فصل بهتري از اين سال رو پيش رو داشته باشيم و ان شاءالله که سال بهتريم پيش رو باشه ، مگه اينکه امسال سال آخر باشه ! خب من از کجا بدونم !؟


مثلا اونايي که فصل گذشته فصل آخرشون بود ، خبر داشتن !؟ اصلا چرا سال و فصلش !؟ بگو ماه و هفته و حتي روز آخري مثل ديروز و حتي ديشبم !؟ شنبه شب البته ! نه شب يکشنبه ! که امروزه .


-------------------------------


زيرنويس :


الف :


. ، الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . .


ب :


. الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (پ) ، . .


پ :


اين ، و نه تنها اين ، بلکه آمده در آيه ي اول سوره ي حمد(ت)م ، فرق داره با اوني که در زيرنويس :"الف" آوردم ، چراکه اون بصورت يه آيه هست .


ناگفته نمونه که فقطم در سوره ي حمد اومده نه در قرآن (ج) .


ت :


سوره ي سبع(هفت)ا من المثاني ، حالا بمونه که مثانيم يعني : دوتايي !


و يعني چي !؟ و (ث) . !؟ و مثلا يعني دو تا حرف !؟ يا يه حرف دوتايي !؟ و اون حرفم حرفِ دوتا !؟ يا يکي !؟ و اون يکيم خدا !؟ يا بندشم !؟ که ميگه :


إِياكَ نَعْبُدُ . !؟


آخه نميگه که : ايّاک اعبد !؟ بلکه ميگه : ما ! و بحساب دانش دانشمنداي رياضي :"دستکم" دو نفر ! و کاريم نداشته باشيم که بعدشم ميگه :


تا سه نشه بازي نشه !


البته :"به تعبير معروف" ما تو بچگي ! و حالا :"سه"شم بمونه ! آخه دانشمنداي رياضي ميگن :


اگه و فقط اگه دو تا بازيکن داشته باشيم ، آنگاه بازيکني خواهيم داشت که اون تا بازي اونو ميکن !


البته نه در باب :"حجت" بعد باب بندي معلم ثانيا ! يا بقول خودشون باب :"جبرگزاره ها" ! بلکه تو باب :"معرفت" ! که ميگن همچين بابي نداريم ! حتي بعنوان :"تئوري طبيعي مجموعه ها" !


ث :


چه درک يا دريافتيم ازش داريمم !؟ آخه بعنوان مثال دانشمندي رياضي دان و خودشم فيلسوف و :"شهير"م ، بعد پيش کشيدن تناقض نماش ! به اين نتيجه ميرسونه ما ! رو که نه تنها درک يا دريافتي نداريم ، بلکه عدمشم داريم ! البته ما ! نه ها ! يعني :"دوتايي" ! يعني ايشون و ما ! چراکه مثلا همين تناقض نماي ايشون چي !؟ چه رسه به گفته ! يا نوشته اي که ايشون ! دارن و ما چي !؟ صفر ، خالي و يا تهي ازش !؟ و فقط ، مثلا گوش ما :"حقِّ" ش اينم نيست !؟ که فرمايش ايشون بهش برسه !؟ خب بابا فرموده کجا فرود اومد !؟ حالا "حقوق" ديگرش :


. ، مَا الْحَاقَّةُ ، وَ . !؟


بمونه ! فقط همون ! که مبدا فرمايششونو بفرمايند !؟ کافيه ! البته :"دوتايي" !؟ مگه اينکه مقصد گوش ما که نه ، حتي گوش فراگير خودشونم نباشه ! مثل گوش ما ! خودشم موسوي ! حالا ابراهيميشم بمونه ! و ملکوتي :


. اعلي ، . .


شم پيشکش !


ج :


العظيم .


چ :


. (وعى ) - فرا گرفتن - . : ترجمه ي تفسير الميزان



قانون و قانوني ، قسمت سوم :


. كِتَابٍ مَسْطُورٍ ، فِي رَقٍّ . .


سلام عليکم .


بِسْمِ اللَّهِ . (الف) ، تَبَارَكَ الَّذِي بِيدِهِ الْمُلْكُ وَ . .


روز بخير و اميدوارم ، به تعبيري :"شب آرام"يم پيش رو داشته باشين ان شاءالله .


حالا کجا !؟ بمونه ! به تعبيري :"دورهمي" ي بلند ترين شب سال رو ميگم . البته تو خونه ي هرچه بزرگتر بهتر ! خصوصا پدر بزرگ ، و اگه نشد ، يعني به رحمت الهي رفته باشه ، خونه ي پدر و اينم نشد "دورهمي"ي خانوادگي ، ولو دو نفريم ، يعني آقا و خانم خونه !


کجا !؟ خب تو خونه ديگه ! حالا خونه ، خونه ي آقا يا خانم باشه !؟ فرقي نميکنه ! همينکه ملک يکي از اين دو باشه کافيه ! و ايني که مي خوام بمناسبت امشب بگم همينه ! که خدا هيشکي رو ، اونم تو زادگاه خودش بي خونه نکنه ! که نکرده ! حالا ميگم !


ولي اول اينو بگم که تو صلواتي که تو زيرنويساي نوشته ي قبلي آوردم ، شايد يکي دو نکته ي اون نياز به باز شدن داشته باشه ، البته در :"دامنه" ي :


. ابيها . .


وقتي منظور از :"ابيها" خاتم انبياء صل الله عليه و اله وسلمه ، خب اونقد نياز به اين نداره که خاتم انبياء ي ابراهيميم هست ، منتها شايد گفته بشه که شامل انبياء بعد ايشون ميشه ! و "دامنه" اي هم مثل پيامبران قبلي ، تا حضرت نوح عليه السلام و حضرت آدم عليه السلام نداره ! در حاليکه :"بلندا"ي ابراهيمي يک دامنه اش پيامبران تا حضرت موسي عليه السلام و حضرت عيسي بن مريم ! عليه السلامه و تا ختم بشه به خاتم الانبياء ، همينطور :"امامت" حضرت ابراهيم عليه السلامم با "امامت" آقا اميرالمومنين عليه السلام ختم ميشه !


ديگه اينکه در دامنه :


. بعلها . .


امامتم ختم نميشه به خامس ال عبا ، يا بعبارت يکه  خاتم :"پنج تن"ش ! که گفته ميشه :


محمد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين


هستن ! چراکه خاتم اوصياء خاتم :


تسعة المعصومين من ذرية الحسين


است ، که هنوز :"فوت" نکرده باشه ! که :"حيات" بعدش آغاز شده باشه !


خب ! راستي اينم ناگفته نمونه که زنده بودن حضرت عيسي بن مريم ! عليه السلام منافاتي با ايني که گفتم نداره ! چراکه حضرت محمد صل الله عليه و اله و سلم ، پيامبر بعد ايشون نيستن ! خاتم پيامبران و حتي پيامبري حضرت ابراهيم عليه السلام هستن و گفتم که ، در نوشته قبلي ، حضرت عيسي بن مريم ! عليه السلام از پيامبران موسوي ابراهيمي هستن !


خب ! کجا بوديم !؟ تو خونه ي خودمون ! خونه دوتاييمون ! رو داشتم مي گفتيم ، براي يه دورهمي دو نفره هم که شده و گفتم که داريم !


البته اگه از :"دست" نداده باشيمش ! اونم به صهيونيست جهاني ! نه پيروان حضرت موسي عليه السلام ! نه تنها چشم بسته ! بلکه گوش بسته هم ! و :"دم"م نزد ! که بابا ! خونه رو اشغال کرده ! خودشم :"بسم علم ."  يا دانش ! و اونم دانش ديني ! و تازه همين ديروز تو خبرا اومده بود که گفته شده :


مردم اين جا ! يعني ايران ، آزادي ديني ندارن !


ولي ! اگه مثلا يکي بگه :


چرا مسيحي نيستم !؟


نه تنها آزاده ! بلکه گويا فيلسوف و بقولي :"شهير"شم هست ! اونم در حاليکه نگفته که خب ! مسيحي نيستي ! چي چي هستي !؟ موسوي هستي !؟


نه بابا ! اين فيلسوف شهير داره ميگه : بي دين هستم ! خودشم چرا !؟ يعني چراشم ميگه که يکيم نتونه بهش بگه : چرا !؟ که براش دليل بياره ! دليل حتي علمي ! چه رسه به دليل ديني !


خب ! آيا هنوزم وقت اون نرسيده که از "دست"ش در آورد !؟ و در دست (ب) گرفت !؟ ولو دوتايي !؟ کافيه دست به دست هم بديم ! کجا !؟ خب همين جا که ايستاده ايم ! هنوز که نمرديم که زيرخاکمون کرده باشن ! و بعد خودمونم يکي نباشه که پا جاي پاي ما بذاره و . ، بعبارت ديگه :"ابتر"م باشيم ! و باشه ايستادگي ما ! ولو دو نفري ، چه رسه به : 


نوزده 


نفر نگهبان خونه ي ما ! 


ميگن يه دست صدا نداره ! خب با اين حساب به گوشم نميرسه ! صدا رو ميگم ! ولي بگوش ابراهيمي ! چي !؟


به اميد يه دور همي در شبي آروم مثل امشب ان شاءالله


---------------------------


زيرنويس :


الف :


مراجعه شود به زيرنويس (ث) نوشته ي قبلي .


ب :


بعبارت ديگه :


يَد ، و . به زباني ديگه . 


قانون و قانوني ، قسمت هفتم :


. ، فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ (الف) وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ (ب) إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ ، . .


سلام عليکم .


. ، وَالنَّازِعَاتِ . .


امروز نه دي و فردا دهمشه !


چي مي خوام بگم !؟


مي خوام بگم ده (10) يه عدد دو رقيمه و نخستين عدد دو رقيمه و قبل از اون ، حتي عدد نه (9) هم يه رقمي بود .


ديگه اينکه ده (10) يعني يک ده ، که يک در مرتبه ي يکان قرار گرفته ، و مرتبه يکانش صفره .


قبلا اين رقم ! رقم صفر ، نبود ! گفته شده در قرن شانزدهم يه دانشمند هندي اونو :


کشف


کرده ! و بنام خودشم ثبت شده !


يادم مياد تو مدرسه ي شهيد سيد مصطفي خميني قم که تدريس مي کردم ، خصوصا تو پايه ي اول ، اينو ولو يه بارم که شده باشه برا دانش آموزانم مي گفتم .


به يکي مي گفتم بره پاي تخته و يه عدد يه رقمي بنويسه ، بعدشم دو رقمي و سه و چهار وووشم در پايه هاي مثلا چهارم و پنجم که تدريس مي کردم .


بعد مثلا عدد دورقمي رو که نوشته بود ازش مي پرسيد اين چند عدده !؟ معمولا و بيشتر گفته ميشد :


دو عدد


و بعد من مي گفتم که بهت گفتم يه عدد دو رقمي بنويس ! و تو چرا دو تا عدد نوشتي !؟ و . . خلاصه اينکه عدد با رقم فرق داره و رقم مثل حروف الفبا در نوشتن حرفه ، که باهاش عدد نوشته ميشه و . .


البته ! وقتي تو کتب درسي و اونم رياضيات و جديدشم ! اومده باشه :


عدد صفر


و دانش آموزم بچشش خورده باشه ! شايد از خودش پرسيده باشه که چرا من بهش گفتم عدد نيست !؟ ولي کتاب ميگه عدده ! اونم وقتي بقول يکي از اولياي دانش آموزانم ! کتاب رو علما و دانشمندا نوشتن ! و من يه آموزگار دبستاني هستم !


چه رسه به اينکه اين گفته حرف نه تنها همکارانم در مدرسه ! بلکه در :"گروه هاي آموزشي" بوده باشه ! بلکه تو جسله استاني گروه هاي آموزشي ، که قم هم يکي از شهرستانهاي استان تهران بود ! مولف کتابم حرفشو مستند بکنه به کتب و علما و دانشمنداي رياضي دنيا !


حالا پيدا کنيد ، :"به تعبير معروف" ، پرتقال فروش رو اونور دنيا ! در حاليکه :


نفوذ


کرده اين :


ج.ا


---------------------------------------


زيرنويس :


الف :


. ، قُمِ اللَّيلَ . .


ب :


. و مباش مانند صاحب ! ماهي . .


نخستين پيامبر ، و با اين عنوان ، که در قرآن (عظيم) نامبرده شده ، در نخستين سوره اي که به اصطلاح حروف مقطعه داره ، حرف :"ن" که در قسمت قبلي گفته شد خونده ميشه : نون .


حروف :"قاف" و :"صاد" هم مثل :"نون" هست ، ولي ضمن اينکه آندو بعد حرف "نون" اومدن ، و نامشونم با هم فرق داره ، با لفظ (پ) نونم يه فرقي دارن .


پ :


مثلا در همون کتاب درسي ما در طلبه خونه که گفتم اسمش :"جامع المقدمات" بود ، اومده بود :


لفظ يعني اوني که از دهن بيرون مياد ، و بعدشم اومده بود که :


مهمل و مستعمل


داره ، مثلا اگه از دهن عربي بيرون اومده باشه ، در عرب :"مستعمل" بحساب مياد ، وگرنه :"مهمل" شمرده ! ميشه ! مثل چي !؟ بقول ما ! مثل :


گج پژ !


که حروفش تو حروف الفبا ، يا :"ابجد" عربي نيست ، و اين حروفم در کتاب خدا بکار برده نشده ! منجمله در :"حروف مقطعه" ي اون !


ولي اون حروف تو زبون ما :"مهمل" بحساب نمياد .


يادم مياد تو دانشگاه ، که شش واحد زبون خارجي داشتيم ، استادي که داشتيم يه زبوني رو ياد ميداد که بهش زبون :"فنوتيک" گفته ميشد ، که تو اون زبون هر صدايي که از دهن بيرون ميومد يه علامتي داشت ، بعبارت ديگه تو اون زبون لفظي :"لفظ مهمل" شمرده ! نميشد ! که :


مستعمل نباشه !


بعبارت ديگه :


لفظ مستعمل يا مهمل (ت) است !


:"بنيان" کار نبود ! کار حرف زدن يا نطق و يا به زبون ديگرش !


ت :


و حالا مهمل چه اينکه مثلا يعني :"مستعمل نيست !" ، و يا يعني . ! کمثل ! يا مانند مثلا :


لفظ مستعمل است !


و لفظ دوتاس ! حالا چه :"مستعمل و مهمل" و چه :"مهمل و مستعمل" مثل : لفظ ! علم يا دانش که گفته ميشه :


صفر بک


ه ! حتي در اين :


ج.ا


و اونم نه مراکز علمي جديدش ! بلکه قديمشم ، اونم بعنوان :


مدارس ويژه ي علوم ديني !


که لفظ ! تو اين :"ج.ا" ، يعني تو اين مدارسم ! لفظ ! ديگر مراکز علميشه ! که بقولي :"همش"م غربيه ! بعبارت ديگه مستعمله ! مستعملي که از دهن غرب در اومده ! و من نديدم که تو اين چهاردهه يا چهل سال گذشته ! يکي بقول حضرت امام (ره) :


تو دهن


غرب زده باشه ! يعني مستعملي :


تعيين


کرده باشه !


حتي نديدم که يکي از دهنش خارج شده باشه که غرب ، نه تنها حرفاشو ! بلکه حرفي از حروفشو ، از کجا آورده !؟ و بقول :"بنيان"ش بر چيه !؟ بر علم يا دانش !؟ و :


دانش بنيان


ه ! و بقول خودش زبونش زبون ماشينه ! و زبون مستعمل ماشينه اين :


صفريک


ش !؟ و دو رقميه !؟ و ديگه ده (10!) رقمي نيست !؟ يا اينم مثل لفظ مستعمل يونان باستاني خودشه ! که مستعمل اونم دو رقمي بود و ده (10!) رقمي نبود ! و اگه فرقيم داشت (ث) شايد اين بود که بجاي :"منفي مثبت" اين از دهنش در اومده باشه :


مثبت و منفي !


و حالا لفظ اين با اون فرق داشته باشه ! و حرف اولش :


صفر


()ه ! نه يک (.) ! يعني : صفريک ! نه :


صفر و يک


ي گفته ميشه و تازه به ماشينم نسبت داده ميشه ! و بنده خدا ! ماشين بي :


تقصير


که اون بنده خدا ! تو اون برنامه ي تلويزيوني شبکه ي سه سيما گفت ! که تو قسمت قبلي گفته شد ! که بگوشم خورده بود ! البته از بنده خدا ! تلويزيون ! ولي تلويزيون بي تقصير !؟ مثل ديگر وسايل ارتباطي ديگه و مثلا کتاب ، رومه (ج) ووو و :"الکترونيکي" اونام !


ث :


که نداره ! قبلا گفتم که استاد شهيد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، دارن که :"بنبان" علوم قبل از "بنيان" گذاري جديدشم در غرب ، بنبانش بر :


فاقد


حافظه بودن بوده و هستم هنوز ! نزد پيروان يا شيعيان ! معلم ثاني معلم اول يوناني ! و اين فرقي نداره با بنيان جديدش ! چراکه حرف جديد اين نيست که حافظه داريم و خالي ، صفر و يا تهي هست ! بعبارت ديگه يک حافظه ي تهي داريم ! و لفظش عبارت از :


يک صفر


بلکه حرف از :"صفريک"ه ! حالا مي خواد او يک بنده باشه ! و آدم باشه ! يا خدا ! يا هر :"لفظ" ديگري ! و مستعمل و مهمل و يا مهمل و مستعمل و ديگر الفاظ ! بعدي بعد "لفظ" اوليه که از دهن بيرون اومده ! يک لفظ ! يه حرف !


ج :


مانند مثلا رومه اي که از نويسنده ي کتاب :


چرا مسيحي نيستم !؟


بعنوان يه عالم ، دانشمند و اونم فيلسوف و :"شهير"شم نامبرده ! اونوقت تو سخنراني پيش از خطبه ي نماز جمعه حرف از :


نفوذ


مي زنه ! خب بنده خدا اون بنده خدا رو کي تو حتي کتب درسي نظام آموزشي اين :


ج.ا


بعنوان عالم ، دانشمند ، رياضي ! دان و . بخورد دانش آموزان داد !؟ که حالا . ! 


قانون حرف و حرف قانوني : 


  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . . 


سلام عليکم . 


. ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، . . 


ضمن تبريک بمنناسبت امروز ، جمعه ، اول بگم صبح بعد اينکه رفتم نون گرفتم و بعدش رفتم پنير و صابون بگيرم ، تلويزيون مغازه داشت خبر اعلام سه روز عزاي عمومي رو مي داد . 


خب ، فقط برا اين گفتم که بگم  در نوشته ي قبلي ، بعد پرسشي که تو صفحه ي اول رومه اي اومده بود ، گفتم : 


حرف اول 


رو چي !؟ حالا اين پرسش رو مي خوام بگم که : 


حرف 


چي !؟ آيا حرفِ ديني !؟ يا علمي !؟ و يا . .!؟ 


نه اينکه کدوم حرف !؟ و حتي يکي از : 


دو (2) 


حرف !؟ 


خب ! بمونه سر فرصت ديگه ان شاءالله . 


آخرمجلس : 


الحمد لله ربّ العالمين 


يا محمد و يا علي 


يا علي و يا محمد 


يا فاطمه ! 


زير نويس :


کامپيوتر يا رايانه ام يکي دو روزه بالا نمياد ! خب ! مثل من پير شده ديگه ! اينو با لب تاب دختره خونه نوشتم و فرستادم . 


قانون و قانوني ، قسمت هشتم :


. وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا ، . .


سلام عليکم .


. ، وَالنَّاشِطَاتِ . .


ضمن شب بخير ، شب يازده ، برقم 11(الف) ، م دي هزار و سيصد و نود و هشت هجري شمسي ، اول امشبو که شب پنجم جمادي الاول هزار و چهارصد و چهل يک هجري قمريه نيز تبريک بگم ، همينطور ، که شب اول سال دو هزار و بيست ميلادي رو .


ديشب فرصت نشد روز نامه ها رو يه نگاهي بيندازم ، بعداز ظهري که نيگا ميکردم ، علاوه بر خبراي نه دي ، که خبر اول بعضي از اونا تو صفحه ي اولشون بود ، يه خبري رو هم همه تو صفحه ي اولشون آورده بودن و بعضا خبر اولشونم بود .


منتها مثل :"مستعمل و مهمل" يا :"مهمل و مستعمل"ي که تو نوشته ي قسمت قبلي گفتم .


مثلا يکي خبر اولش اين بود :


جنگ و صلح


آخه بعضيم تعبير :


صلح و جنگ


رو :"پياده" (ب) کرده بودن تو صفحه ي اولشون ، و قبلا گفتم که اين فرق داره با :"جنگ و صلح" مثلا .


حالا بمونه قبل و بعد هر کدوم از اين دو تعبير ؟ و . ؟


ولي :"ترتيل" ايندو چي ؟ يعني فرقي نميکنه که گفته بشه "جنگ و صلح" با اينکه گفته بشه "صلح و جنگ" !؟


حالا با کيشم !؟ بمونه ! حتي اگه گفته بشه با :"خود" ! چراکه :"غير خود" که باز روز از نو روزي از نو ! اونم تو يه جا مثل اين :


ج.ا !


آخه منظور و مقصود از :"اين" که جمهوري فقط اسلامي نيست ! که شامل :"به تعبير معروف" غير اسلامي و بقولي مثلا مسيحي ، موسوي و . نشه ! حتي اگه منظور و مقصودم جمهوري مذهبي باشه از اسلام و حتي شيعه و دوازده اماميشم ! که شامل هفت اماميشم نشه ! (پ) يعني بقولي :"خودي" بحساب نياد !


حالا مثلا :"کافر" ؟ و چه در مقابل :"مسلمان" و چه :"مومن" اين :


ج.ا


هم بمونه ! تازه :"تنگ"تر کردن :"اسلام" و :"ايمان" ، و گشاد کردن دايره ي کفرم بمونه ! و . !


و بعلاوه اين :"دوگانه"گي ها ! بقول ما تو بچگيمون :


تا سه نشه بازي نشه


هر کدومشونم ؟


بماند ! ولي اينکه اول کدوميک از ايندو استعمال شده !؟ يعني همونطور که در قسمت قبلي گفته شد :


از دهن


خارج شده !؟ و "بشرح ايضا" قلمي شده !؟ مثلا تو رومه ! مي بينيم که از يکي :


جنگ


و از ديگري :


صلح


ه ! و خبري از :"صلح" در يکي نيست و در در ديگريم :"جنگ" !


البته مگه اينکه اينم گفته بشه مانند مثلا اين :


ج.ا


يه کلمه هست ! و ايندو ! نه تنها جدا از هم نيستن ! بلکه اصلا :"دو" در کار نيست ! و حالا "به تعبير معروف" خرما فروشي رو که حرف از مثلا :"خودي و غير خودي" مي زنه !؟ تو اين :


ج.ا


نه تو آمريکا ، اسرائيل و مثلا عربستان سعودي ! مگه اينکه از اونجا ها :"نفوذ" کرده باشه يکي ! تو اين يکي ! و يعني اين : دو !


در اين :


ج.ا !


و حالا جاي مثلا اون دانشمند ، عالم و يا به زبون ديگرش خاليست که :"تناقض نما" يا :"پارادوکس" شو "پياده" ! کنه ! و نه تنها پدر ايندو ! و حتي خداشونم ! بلکه مادر ! خودشم ببره زير سوال !؟


تازه نشون مثلا :"فيلسوف" و خودشم :"شهير" شم بهش داده بشه تو همين :


ج.ا !


خب اون بنده خدا چه تقصيري داره !؟ وقتي ما خودمون ، نه اينکه راش داديم و . ! يکي نيستيم و دو تا هستيم !؟ خب هيشکيم نياد ما دوتا رو جمع کنه و يکي کنه !؟ وقتي يکي نيستيم !؟ و يکيمونم حتي :


يکدهم


يکي ديگمونم نيست ! وبقول اونم علميش نه حتي ! بلکه دينشم ! :


صفر دهم


يکي ديگمونه ! حالا بمونه که اگه گفته نشه مثل روز روشنه ، ولي همچين تاريک تاريکم نيست که نهايتش يکمون :"نه دهم"مونه ! اگه گفته نشه :


پنجاه پنجاه ، يا :


. ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا ، أَوْ زِدْ عَلَيهِ . .


شب بخير .


-----------------------------


زير نويس :


الف :


نخستين عدد دو رقمي !


البته قبل از :"کشف" صفر که در قسمت قبلي گفتم .


ب :


بقولي :"دان" لود ! حالا برا :"آپ" بچشم !؟ يا بازم "دان" ش !؟ بمونه ! حالا :"بشرح ايضا" مابعد !؟ يا بقولي ماقبل چشمم !؟ بمونه !


يه روز نامه اي تو صفحه ي اولش گذاشته بود :


حرف آخر


رو قلب يا عقل مي زنه !؟ خب ! چرا نذاشته بود :


حرف اول


رو !؟ نشونيم نداده بود که تو کدوم صفحه رفت و ديد ! منکه هرچه گشتم چيزي تو صفحه هاي ديگش نديدم ! که در رابطه با اون باشه .


پ :


خب قبلا گفتم که شيعه ي هشت امامي نداريم و پيروان آقا عالم ال محمد عليه السلام پيرو آقا امام زمان ! عج هم هستن ! 


که گويا :"زمان"م از دوحال خارج نيست ! حالا چه بعنوان :"جنگ و صلح" و چه :"صلح و جنگ" !


راستي ! در عصر غيبت ! از جانشين امام زمان چه خبر !؟ که :"حرف اول" يا :"آخر" رو بزنه !؟ الان !؟ البته اگه الانم در "جنگ و صلح" يا "صلح و جنگ" نباشيم !؟ با . !؟ 


از مسجد چي باقيمانده !؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . .


با سلام و ضمن وقت بخير ، اميدوارم نيم هفته ي خوبي رو پشت سر بگذاريم و باز بياد ماندنيم باشه ان شاءالله تعالي .


. ، الم ،  غُلِبَ . .


:"بقول پدر" (الف) ، وقتي که ديد گفتم :


از مسجد چي باقيمانده !؟


ميشه تو خونه هم حرف زد و گفت :


. ، إِياكَ نَعْبُدُ وَ . .


که حرف ما ! قبل از تو خونه هم ، که با خودمون حرف مي زنيم ، هم همينه !


خب ! بقولش :"از خونه چي باقيمونده !؟" !؟ حالا :


از ما ! چي باقيمونده !؟ بمونه !


اول و آخر مجلس :


يا فاطمه !


----------------------------


زيرنويس :


الف :


"بقول پدر" حالا بمونه که مثلا بقول آقا امام حسن ثاني عليه السلام :


بدترين يتيمي ، يتيميِ سياسيه .


حالا بمونه که چرا بدترين ، يتيمي :"ديني" نيست !؟ يا مثلا يتيمي :"علمي" نيست !؟ البته اگه گفته بشه :


علم يا دانش سياست !


نه سياست علم يا دانش ! مثل :


ديانت سياست !


و مثل : . ، ايّاک نعبد و . .


و نه حتي : نعبد ايّاک و . !


مانند اينکه گفته شده ! مثلا :


تو را دوست دارم و . .


فرق داره با :


دوست دارم تو را و . .


يا بقول پدر :"بشرح ايضا" همين : بقول پدرم !


يعني : . پدر من . !


حتي پدر ديني ! چه رسه به پدري (ب) ! که در قيد حياته و مقيد به :"زمان" ، :"مکان" و قانونه ! قانون :"علّيّت" ه مثلا ! و فرزندشم از دنيا نرفته ! و بقولي :


نرسته


يعني :"رستگار" نشده ! چه رسه به پدر !


ب :


حالا چه بقول . تلويزيون ، شبکه ي دانايي و برنامه يمعرفتش ! و چه برنامه ي معرفت شبکه ي دانايي تلويزيون اين :


ج.ا


که جمعه شب گذشته :"سيگنال" ش به گوش رسيده باشه و نهايتشم :"توان" شنيده شده و بقولي ! بعد :"مجرد از حسّ"شم به بايگانيم سپرده شده باشه !


چراکه خب بعدش چي !؟ حالا "سيگنال" ، "توان" ووو ي قبلشم بمونه !  


. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَ . .


ضمن آرزوي نيمه ي بهتر از نيمه ي پشت سر گذاشته شده ، چه در خود ، و چه در خونه ، و چه بيرون از خونه ، که مثل بيرون از خوده ، وقت بخير . 


از مسجد چي باقيمانده !؟ پاياني :


بسم الله . . (الف)


با سلام و ضمن تبريک به مناسبت امروز جمعه (ب) ، اميدوارم جمعه ي خوبي رو پشت سر گذاشته و جمعه ي بهتريم پيش رو داشته باشيم ان شاءالله تعالي .


بسم الله . . (پ)


اول يه چيزي در رابطه با :"قيود"ي که در نوشته ي قبلي گفتم مي خوام بگم ، بعد برم سر داستاني که مي خوام بگم !؟ ان شاءالله اگه زنده بودم !


يه وقت حرف ازيه :"صندلي" در. تلويزيون ، شبکه ي دانايي وبرنامه ي معرفت و . ، و نشستن رو اين "صندلي"ه ، يه وقت حرف از نشستن رو صندلي برنامه ي معرفت شبکه ي دانايي تلويزيون اين :


ج.ا


و .


و گفته ميشه :


اينجا نشستم و اونجا نيستم ! ودر قيد :"مکان"م ! الان ، در اين :"زمان" و :"علّت"شم مثلا به اين ! دليل ! مثلا برا اينکه مثلا :"هشتاد ميليون" گفتن اينجا بشين ! و حالا بمونه که مثلا :


چند صد تايي


م نگن !


خب ! برم سر داستان ! که مي خوام ببينم چي جوري بگم !؟


بقول پدر، حالا بمونه که چقد ببينم !؟ و آيا قد ديدن حضرت ابراهيم عليه السلام !؟ يا :"چند در صد"ش !؟ مگه اينکه بقول منطق جديد ! نه تنها "درصد" ي ! و چه رسه به شفاف ! پنجاه پنجاه ! بلکه گويا داستان داستانِ :


صفريک


ه ! و بقول پدر مثل قديمش ! هرچندم که گفته :


مثبت و منفي


بوده باشه ! و هنوزم باشه ! که بقول مثلا :"شيخ الرييس" هنوزم حرفي رو دستش نيومده باشه !


منظورم مثلا به زبون فارسي ، يا به زبون مادري ديگه نيست ! يا زبون المللي ! که گفته بشه انگليسيه ! يا . !


البته چرا ! بين المللي هست ! مثل همون ديدن ! يا شنيدن و بقول پدرقد موسوي اونم نه ! همينطور ديگر حواس از حواس پنجگانه ي بين المللي ! که :"يک درصد" بني آدمي نيست که از :"نعمت"ش برخوردار نباشه ! چه در گذشته اي پشت سر گذاشته شده ! و اکنون ، و چه در آينده ! مگه اينکه بقول پدر :


آقا اميرالمومنين عليه السلام نفرموده باشه که : آينده رو به گذشته قياس کن !


و از اين به بعد حتي :"چند درصد" که نه ! بلکه يک در صدم مثل گذشته نباشه ! ديدن و شنيدن و حواس ديگه ي مردم ! منجمله مردم اين :


ج.ا


هم !


---------------------------------------------


زير نويس :


الف :


بسم الله آخرين سوره ي مکّي .


ب :


بقول پدر روز جمعه ! روز جماعت و ولويه جماعت ! جماعت يه محل ! محل ولو يه خونه ! خونه ي يه خونواده ! ولو يه خونواده ي دو! نفره ! البته يکي در صندلي يا :


. کُرسي . .


مرد خونه و يکيم در صندلي زن خونه !


نه جمعه ي مثلا :"نهادها"ي مدني غربي ! مگه اينکه يکي و فقط يکي از نهاداش پيدا بشه که مثل مسجد محل "مکاني" باشه براي خونه هاي محل ! البته نه در کنار "مسجد" محل ! که خونه ها اين :


ج.ا


يي ، يا اون :  


ج.ا


يي باشن ! ولو :"يکي" از افراد خونه اي هم ! چه مرد و چه زن و چه فرزندشونم ! چه پسر و چه دختر ! چه رسه به :"چند صد تا"شونم ! بقولي ! اونم با حتي سمت گيري بسوي :


تمدن اسلامي !


چه رسه با ادعاش !


حتي ادعاي :"تمدن" ! که غرب مدعي اونه ! ولي آيا مکاني مثل مسجد داره !؟ حتي در قد و قواره يه محلم !؟ و جماعتش ! جمعه پيش کشش !


پ :


بسم الله نخستين سوره ي مدني . 


تمدن اسلامي :


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، و صلّ الله علي محمّد و اله .


داستان تمدّن :


. ، اقْرَأْ بِاسْمِ . . (الف) 


سلام عليکم .


ضمن وقت بخير ، يه وقت (ب) حرف از تمدّن و تمدن بشر و اونم تو اين دنيا زده ميشه ، يا نوشته ميشه ، و اين :"بشر"م بشري مثلا ايراني نيست ! بلکه حرف از يه بشره !


حالا آدم و حوّاشم بمونه و چه رسه به فرزندشونم ! حالا به اسم يا بنام مثلا :"بني آدم" يا :"يبن مريم" ! يا فرزند جفتشون ! که الان عصر عصر فرزند يکي از اون دو هست !؟ و کدومشون !؟ يا هردوشون !؟


. ، وَيلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ !؟ . . (پ)


يه وقتم حرف از تمدن بشره ! مثل چي !؟ حالا صرف نظر از عناصرش که گفتم ! حالا مي خواد تو مثلا شهر يا :"مدينه" باشن ! يا روستا و . ، يا بقولي استان و . !


بقول شهيد استاد مرتضي مطهري ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، البته به تعبير من :


لازم نيست که يه وقتي تو يه جايي ! دوتا باشن ! بقول ايشون يه چيزو با خودشم ميشه :"مقايسه" کرد !


البته براي مقايسه بقول ايشون دوتا چيز لازمه ! که در رابطه با بحث ما ، کدوم يکي متمدنه !؟ کدوم يکي بشر متمدنه !؟ ولي وقتي گفته بشه ، يا گفتم نوشته بشه :


تمدن بشر


و صرف نظر از مثلا ايراني و غير ايراني ، و مثلا فارس و غير فارس ، ووو ، و حتي عنصر مرد يا زن ، و فرزند ايندو هم ! حرف از مقايسه ي بشري با بشر ديگه نيست ! حرف از :"تمدن"ه !


اونم با چه عناويني ! مثلا تمدن غربي ! خودشم نه بشره ! بلکه انسان و شايدم :"آدم"!


هنوز نيمقرني نگذشته از همين :"تمدن بزرگ" ي که شاه مي گفت ! و :"دو هزار پانصد صد سال شاهنشاهي" ! در حاليکه يه قلم کوچيکش محمود افغان ! خودشم بعد صفويه ! و مذهب رسمي شيعه هم تو ايران ! و حالا بمونه که سلطان افغاني رو هم باز يه شاه ! ديگه سرنگون کرد ! و نه . ! در اون زمان که بقولي :"نقطه عطف"ي در تاريخ ايران بوده !


خب اون دو هزار پونصد سال شاهنشاهي رو کي سرنگون کرد !؟


چي مي خوام بگم !؟ مي خوام بگم تازه داستان تمدنم همچين بي زياده گويي و کم گويي بگوش نرسيده و بچشم نيومده ! همين هفته ي گذشته بود که تو يه کشوري که شايد قبله ي بعضيا هم باشه ! بجاي :


خليج فارس


يه اسم ديگه برده شد ! در حاليکه ما :"افسانه" هاي اونجا رو هم تو اينجا نيگا مي کنيم ! و بعنوان تاريخ اونجا بحساب مياريم !


. ، الم (ت) ، . . (ث)


حالا من کاري با مثلا :"تمدن غربي" و شرقي يا :"شرقي" ي غربيم ، مثل اوني که بعنوان مثال گفتم ! ندارم ! و با زياده گويي هاشم ، ولي با کم گويي مثلا :


تمدن اسلامي


چي !؟ اونم در :"مقايسه" با تمدني ديگه ! خودشم با کدوم داستان سرايي !؟ خودشم علمي ! اونم نه با عنوان مثلا :


علمي تخيّلي


خب ! داستان رو مي خوام با اين پرسش آغاز کنم که :


ما چه تمدني داريم !؟


چرا !؟


تا فرصتي ديگه ، که خدا بخواد زنده بوديم ، فعلا خدا نگهدار .


------------------------------------------


زيرنويس :


الف :


قرآن عظيم ، نخستين سوره .


ب :


حالا تو يه روز ، يا شب ، ويا يه شبانه روزي تو يه هفته ، ووو ، که يه روزي پشت سر گذاشته شده و روزيم پيش رو داره (پ) ، همينطور هفته و ماه ووو ، مثلا همين ديماه ، البته برج دي ، که شکرخدا پشت سر گذاشتيم و ان شاءالله اسفند زمستونشم پيش رو خواهيم داشت ، تو اين فصل از سال ، سال هزار و سيصد و نود هشت هجري شمسي ، يا سال بعدش ! تو اون سال ! مثل الان تو اين فصل ، اين ماهش و امروز ! که جمعه هست و اميدوارم که ان شاءالله هفته ي خوبي رو پشت سر گذاشته باشيم و هفته ي بهتريم پيش رو داشته باشيم !


چرا !؟


خب از ظهرجمعه ي گذشته تا ظهر امروز ميشه يه هفته ديگه !


پ :


خب بله ! اگه ديروز شب نميشد که امروزي نبود ! امروزم همينطور ! هرچند امروز فرداي ديروز بود ! و ميشه براي فردا :


صبر


کرد و انتظارشو داشت ! مثل امروز ! و انتظار جمعه ي ديگه هم همينطور ! ماه ، فصل و سال بعدم ! مثل ديروز و فرداش ! که امروزه و توش هستيم !


ت :


الف لام ميم .


ث :


قرآن عظيم ، نخستين سوره ي مدني . 


تمدن اسلامي ب :


. ، ذَلِكَ الْكِتَاب . .


با سلام و تبريک بمناسبت امروز جمعه ، جمعه ي جماعت مسجد يا مساجد محلش .


حالا بمونه بقول پدرم ، بقول برنامه ي شبکه ي دانايي سيماي اين :"ج.ا" :


جمعه ي بعد جماعت ؟ يا قبلش ، مثل ماقبل يا :"مابعد الطبيعه" !


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، يسْأَلُونَ (الف) كَ . .


من کاري با مثلا :"تمدن بزرگ" شاه ندارم ، که مقصودش چي بود ؟ اونم بزرگ مثلا آيا تمدن ، تجدد ويا پيشرفت بعد قرون وسطي با انقلاب صنعتي يا رنسانس در فرانسه و اروپا و سرايتش تو دنيا !؟ يا نه ! ايراني و هخامنشي اون !؟ و يا . !؟


همينطور با مثلا :"تمدن اسلامي"م که گفته بشه ! يا مقصود از تمدن هرچه که باشه هم (ت) .


خب ! اينکه نشد ! يعني خب با چي کار دارم !؟ با بقولي هيچي !؟


بقول پدرم ، بقول ما ترکا : راه دور باغچه نزديک !


چرا راه دور برم ؟ با خودم چي !؟ حالا بعنوان يه آدم ، انسان و يا يه بشر چي !؟


خب ! کدوم آدم مثلا !؟ که در نوشته ي قبلي گفتم آدم يه مرد و يا زنه ، يا بچه ي اوناس ، يا دختر و يا پسرشون .


خب ! کدوميکي از ايندو متمدنه !؟ و اون يکيم مثلا :"جهان سومي" !؟ حالا اين وسط مثلا :"در حال گذر"ش بمونه ! که بسوي جهان اولي حال ميکنه ! و اينکه همشم در حاله ! يا مثلا يه شبه هم نه ! بلکه يه زماني بحال و روز جهان اولي ميرسه ! اگه بقولي ازش جلو هم نزنه !


البته بعد اينکه از اون جهان بگوشش رسيده باشه ! حالا ديدنش که :"به تعبير معروف" کور از خدا چي مي خواد !؟ جز چشمي برا افتادنش به اون !؟ يا جلو چشش گذاشتنش !؟


البته ! در بيرون يا از بيرون ! حالا چه در خونه ! و چه بيرون از خونه هم ! که برا خونه تبليغ ميشه ! تبليغ تمدن بيرون رو ميگم ، يا در حال گذرشو ! بسوي جهان اولشو ميگم !


البته نه برا مثل من ! که يه تمدني بگوشش خورده ! ولي مقصود و منظور گوينده براش مشخص نيست ! يا خداي نخواسته اوني که دنباله رو حرف يکيه ! و حتي توکلت علي الله هم ! چه رسه به اونکه با دورويي نمايش پيروي ميده ! چه با خبر ! و چه بي خبر از تمدني که داره ! مگه اينکه جهان سومي پا بدنيا گذاشته باشه و هيچ تمدنيم نداشته باشه ! حتي تمدن درک يا دريافت تمدني که براش گفته ميشه ! چه رسه به اينکه بهش نشونم داده ميشه ! برا ديدنش ! مگه اينکه کور مادر زادم بدنيا اومده باشه ! يا بقول شيخ الرييس ! نه تنها کور و کر ! و نه تنها حسي ! بلکه عضويم برا درک يا دريافتي نداشته باشه تو :


خلا !


آدم ! انسان ! و يا بشري ! باشه ! و بقولي :"من حيث هي هي ، ليست الا هي" که نه فقط ! بلکه :"لا من اقسام تقابلات"م باشه ! اون :


ج.ا !


:"خلا" رو ميگم ! ولي همونجا ! گويا مبلغه ، علاوه بر حسشم داره ! و تازه زبونم داره ! فقط حيف که به گوش من نميرسه !


حالا بمونه هم که آقا مبلغه !؟ يا خانوم !؟ دختر و پسر نه ها ! آخه بچه ي کي !؟ بچه ي آدم !؟ يا . !؟ خدام که بچه نداره ! بچه ي پدر و مادريم که نبوده !


. يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ . وَلَا تَقْرَبَا . .


---------------------------------------


زير نويس :


الف :


از مومنين (ب) .


ب :


. ،  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ . ، الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ينْفِقُونَ (پ) ، أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا . .


پ :


جناب آقاي قرائتي ، تو درسهايي از قرآن ديشبشون ، که از شبکه ي يک سيما پخش شد ، داشتن که مبلغ يه وقت مثل اونکه تو سوره ي توبه اومده ، رفته فقيه شده و برگشته برا تبليغ ، يه وقتم مثل اونه که تو سوره ي جن اومده ، يعني چيزي رو که درک يا دريافت کرده برا يکي ديگه ميگه .


البته شايد نيازي نديدن که اينم داشته باشن که برا کي ميگه !؟ آيا مثلا بقول :"هوا فضايي" :


. به مسئولين بالا . .


يا همينم ! همون وقتم نه ! يکي دو روز ديگه به پايين !؟ حالا بمونه که در اين :"ايّام" ! يکي دو روزشم ! صرف نظر از :"ايّام الله"م ! چي چيا به پايين فرستاده شد !؟ که مثلا ايشون فرستادني نداشت ! که :


. وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ، . .


از اون فرستنده ها پيروي نکرد ! در اين :"ايام" تعطيل ! و . بمونه ! که اون :"چند صدتا" تعطيل نکرده بودن ! برا کار رو به پايين رو ! خصوصا برا بچه هاي پايين ! از بالا !


ت :


وقتي يکي از رييس جمهوراي اين :"ج.ا" جامعه ي مدني و گفتگوي تمدنها رو مطرح کرد ، در مقابل گفته شد اگر مقصود و منظور :"مدينة النبي" باشه ! که از خدا مي خوايم !


البته مقصود و منظور اين بود که اين :"جامعه مدني" که گفته ميشه ! اوني نيست که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم که به يثرب رفت بناشو گذاشت ! بلکه مدل غربي اونه !  


حالا بمونه که آيا وقتي :"تمدن اسلامي" که گفته ميشه چي !؟ آيا بقول زمان مشروطه که :


از فرق سر تا نوک انگشتاي پا


از هوا فضاش تا زمينشم وارداتي و خودشم غربيه !؟ يا . ؟ يا زمان پيامبر که مثلا :"هوا فضا" نبود ! به تعبير معروف :"بعضيا" !؟ 


تمدن اسلامي پ : 


. ، اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَي الْقَيومُ . . 


السلام عليک يا علي بن موسي عليه السلام . 


سلام عليکم 


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، . ،اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَي الْقَيومُ ، . . 


ضمن تسليت و تبريک بمناسبت امروز ، از ماه رجب ، اول سال بقولي :"نودو نو" رو تبريک بگم و از خداي رحمان رحيم برا همه (الف) آرزوي سلامتي در اين سال داشته باشم و بعدم اينکه از بقولي :"اتّفاق"اي امسال ، اگه گفتين چيه !؟ (ب) 


خب ! بحثم چي بود ؟! يعني چيه ؟ 


بحث بحثِ تمّدنه و تمدن اسلامي حالا بمونه ! 


آخه ما بي تمدن که نيستيم ! حالا جهانيش بمونه و اسلاميش ! (پ) 


همينطور مثلا ايرانيش ، ايراني اسلاميشو ميگم ! (ت) 


حتي محلّي و قد يکي دوتا خونه تو يه محلشم ، اسلاميشو ميگم ! (ث) 


ولي يه خونه و خانوادشم چي !؟ خانواده ي خونه رو ميگم !؟ که گفتم وقتي پرسش : 


از مسجد چي باقيمانده ؟ 


رو مطرح کردم و نشونش دادم به پدر ، گفتم پرسش : 


از خونه چي باقيمونده ؟ 


رو مطرح کرد ! که بعدها متوجه شدم داره منو سوق ميده به پرسشي که پيش نياز اين پرسشم هست ، يعني پرسش : 


از من چي باقيمونده !؟ 


که دنيا داره اينجا جلون ميده ! و تمدنشو داره اينجا پياده مي که ! تو من ! حالا چه با منطق ايجاب و سلب قديمش ، و چه با صفريک جديدش ! (ج) 


شايدم اون موقع ميخواست همينو بگه که امروز دارن ميگن ! چي !؟ 


خب : 


#در_خانه_بمانيم 


ديگه ! (چ) 


برا چي !؟ خب برا اينکه در سلامت بمونيم ديگه ! خونه خالي نباشه ديگه ! که هرچي مي خوان پُرش کنن ديگه ! البته پر و باز خالي و بقول پدرم :"اين چيه ميگن" : 


ديجيتال ! 


تمدن ديجيتال ! مثل همين سال نو ديگه ! که بقول پدرم :"ملاي رومي" ميگه : 


هرنفس نو مي شود دنيا و ما ، بي خبر از نو شدن اندر بقا ! 


حالا باقي در کدومش !؟ بمونه ! چه ايجاب و سلب و چه جديد يا :"نو"ش صفرويک ! 


راستي تا يادم نرفته بگم ! تو خونه ماندن برا اينم ميتونه باشه که يکي ديگه رو هم مبتلا نکنيم ! 


راستي ايني که گفتم مرد و زن ، يا دختر پسر نداره ها ! 


سلامت باشيد ان شاءالله 


----------------------------- 


زير نويس : 


الف : 


ب : 


خب تعطيلي حرمه ديگه ، حرم آقا امام هشتم رو ميگم ، يعني منتظر برنامه اي ، طبق همه ساله نباشيم ! 


تمدن اسلامي ت : 


. ، هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ . مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ . . 


سلام عليکم . 


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يا أَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللَّهَ وَ . . 


اشاره : 


اول تا يادم نرفته يه چيزي رو منقل کنم ! آخه يادم مياد تو آخرين :"درسهايي از قرآني" که از تلويزيون ديدم ، آقاي قرائتي ، البته به نقل از ديگري ، منکر اخلاص نشدن ، منتها داومشو مثلا تا : 


. ، مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ ، . . 


يا نهايتا تا : 


. وَلَا الضَّالِّينَ . 


نقل قول کردن ! 


گفتم بگم که اگه قابل انتقال باشه متقل بشه که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرموده : 


نماز بدون سوره ي اخلاص نداريم . 


خب ! فکر مي کنم لازم بود که برا اين بزنم بيرون ! و فراموش نکردم : 


در خانه بمانيم . 


رو ، آخه يکي تو خونه نشسته ، ولي ، با اين وسايلي مثل راديو ، تلويزيون ووو ، خصوصا بقول پدرم :"اين چيه" فضاي مجازي ، هرچي دلش مي خواد ، شايدم معقول مي دونه رو منتقل مي کنه بيرون از خونه ، اوم تو جامعه ي مدني ! نه جامعه ي نبوي ! 


که حتي جمهوري اسلامي ايرانم يکي از مصاديق اونه ! 


حالا شايد :"روز جمهوري اسلامي" ، يا بقولي :"يوم الله"ش ! زدم بيرون و بيشتر گفتم ! فعلا هميقد بگم که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم ، حتي رفتنشوم به يثرب بنا بر وحي بود ، چه رسه به بقولي :"تشکيل حکومت" ! تو اونجا ! 


در امان باشيد ان شاءالله 


------------------------------------------- 


زيرنويس : 


بقول پدرم :"بابا طاهر" ميگه :


خوشا آنان که دائم در :"امانن" 


که حمد و قل هوالله کارشان بي


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Deepak کلنگ آباد Cathy حلال ساروج انبار Rick خرید ملک در ترکیه فواید ماساژ لا حول و لا قوه الا بالعشق